۱۳۹۱ شهریور ۱۰, جمعه

رژیم ننگین اسلامی قافیه را باخته است

همانگونه که در مقالات پیشین نیز گفته بودم؛ دورهٔ بازداشتها و دستگیری های گلّه ای نیروهای برون مرزی وزارت اطلاعات و سپاه قدس فرا رسیده است. دستگیریهای اخیر در ترکیه  آخرین نمونهٔ اعلام شدهٔ این دستگیریهاست و البته موارد اعلام نشده ای نیز وجود دارند که در صورت عدم توافق در گفتگوهای پنهان از نظر؛ به ترتیب اعلام خواهند شد. رژیمی که تمامی تخم مرغهایش را در سبد «هلال شیعی» نهاده است و تمامی دار و ندار خود را بر سر آن قمار میکند؛ هرگز درس نخواهد آموخت و زمان برای عقب نشینی نیز بسیار دیر شده است. از سوی دیگر رژیم اسلام ناب محمدی چنان قافیه را باخته است که به هر خس و خاشاکی برای برون رفت از بحرانی که هر روزه عمیقتر میشود دست می یازد؛ نشست شکسته بستهٔ کشورهای ظاهراً غیر متعهد با مخارج هزاران میلیاردی نتوانست به کارناوالی که نشانهٔ سرپا بودن رژیم است تبدیل شود. این نشست نه تنها در سطحی بسیار نازل انجام گردید؛ بلکه با امنیتی کردن اخبار مربوط به نشست نیز؛ رژیم ثابت کرد که در چه منجلابی دست و پا میزند. همچنین رئیس جمهور اسلامگرای مصر با سخنرانی خود در روز گشایش این نشست به رژیم اسلامی حاکم بر ایران نشان داد که اخوان المسلمین اختلافات عمیقی با رژیم شیعه مسلک ایران دارد؛ هرچند که در ماجرای اخیر صحرای سینا به طور عملی تمامی ارازل و اوباش وابسته به سپاه قدس در صحرای سینا تا دریای سرخ را از هم تارانده بود. پیشتر نیز گفته بودم که اخوان المسلمین به همان اندازه که قدرتمندتر شود؛ به همان اندازه به سوی دشمنی بیشتر با شیعه مسلکان حاکم بر ایران کشانیده خواهد شد.
از سوی دیگر موجهای درگیری در لبنان که هر روزه عمیقتر و وسیعتر میگردد نفس حزب الله لبنان را بریده است و دیگر از قلدری و قرق کردن خیابانها به مانند چند سال پیش از طرف نیروهای حزب الله لبنان خبری نیست و بوجود آمدن دو دستگی عمیق در میان نیروهای حزب الله لبنان که به دو گروه طرفدار مداخله در سوریه و عدم مداخله در سوریه شقه شده است نشان از نفوذ بحران در میان مزدوران شیعه مسلک رژیم در بیرون مرزها دارد و این اختلافات هر چند که هنوز با سکوتی سنگین لاپوشانی میشود؛ در آینده ای نزدیک آشکار خواهد شد و نیروهای حزب الله لبنان ؛بعد از سرنگونی رژیم اسد دچار بحرانی عمیقتر خواهد گردید که محور آن را عواقب سقوط رژیم اسد در لبنان رقم خواهد زد و شیعیان لبنان عملاً به دو دسته تقسیم خواهند شد. آنهایی که برای جلوگیری از قتل عام شیعیان لبنان ترجیح خواهند داد تا سلاح بر زمین بگذارند و از رژیم حاکم بر ایران دور شوند و آنهایی که با رژیم خواهند ماند و چه بسا خواهند جنگید. شاید این پیش بینی از نظر بعضی ها پیش رس باشد ولی به خاطر عمق بحران در تمامی جبهه هایی که رژیم در آن درگیر است بسیار طبیعی است و به طور حتم به وقوع خواهد پیوست. زمانی که از شکست استراتژیک سخن میگوییم؛ همانگونه که بارها گفته ام یک شکست بزرگ در یک یا چند جبهه نیست؛ بلکه روندی است که تمامی تار و پود سیاسی؛ نظامی؛ اقتصادی و اجتماعی رژیم را از هم خواهد درید و طبعاً به خاطر ضعف مفرط تمامی مگسهای دور شیرینیهای چند صد میلیون دلاری اعتماد خود را نسبت به سرچشمهٔ دلارهای بادآورده را از دست خواهند داد.
مشکلات  بعدی رژیم در عراق و با حاکمیت ترکیه رقم خواهند خورد و به احتمال قوی نیروهای کرد عراقی مرتبط با اتحادیهٔ میهنی کردستان (جلال طالبانی) نیز از رژیم اسلامی ایران فاصله خواهند گرفت و بازی قدرت در عراق به نفع ترکیه تمام خواهد شد و به همین دلیل است که ترکهای عثمانی اینچنین دو آتشه در بحران سوریه نقش بازی میکنند.  
در جبههٔ داخلی نیز رژیم دچار بحرانهای عمیق اقتصادی و نظامی و سیاسی شدیدی است که هم در سطح جغرافیایی و هم در عمق در حال گسترش سریع است و تنها چیزی که شاید بتواند رژیم را برای مدتی  ظاهراً بیشتر بر سر پا نگه دارد؛ یک کودتا خواهد بود. آنهم نه کودتایی که شیعه گری رادیکال را ادامه دهد؛ بلکه کودتایی که سردمداران آن پرچم سفید شکست را در برابر غرب بلند کنند و گرنه اتحاد ظاهری سگها و کفتارهای اسلامی که در باندهای گوناگون به دریدذن هم مشغول هستند حتی برای یک مدت کوتاه هم دوام نخواهد آورد.
مهمترین متحد رژیم اسد یعنی روسها در حال بsتن بار و بندیل خود از سوریه هستند و آوای سازهای جدیدی که روسها بعد از گرفتن تکه استخوان خود و پیوستن به سازمان تجارت جهانی؛ نشان از عقب نشینی آنها از سوریه را دارد. اکنون سران رژیم اسلامی ایران بیش از آنچه که به نظر می آید یتیم شده اند و از سیاست سرخ نگاه داشتن صورت با سیلی پیروی میکنند و همچنان به طور احمقانه چشمهایشان را به سایتهای اتمی و پرچین دوخته اند و این آخرین برگی است که با آن بازی خواهند نمود و برگ دیگری نمانده است.
اکنون بعد از ۳۳ سال این شانس بزرگ به ایرانیان وطن پرست چهره نموده است که بتوانند در این شرایط نقش مهمی در دو جبهه را به عهده بگیرند. نخست جبههٔ سرنگونی رژیم و دوم جلوگیری از به یغما رفتن سرزمینمان توسط بیگانگان. طبعاً گروههای ظاهراً ایرانی که در اپوزیسیون لانه کرده و چشم امیدشان را به غرب دوخته اند؛ در این معادله نقش دشمنان ایران را بازی میکنند و نباید به فریادهای «اتحاد اتحاد» دروغین و مالامال از وطن فروشی آنها وقعی نهاد و این مشکل برای یک بار و همیشه باید به دست خود ایرانیان و به شیوه ای ایرانی حل شود. فارغ از هرگونه شعارهای دوآتشهٔ میهن پرستانه و احساساتی باید دانست که سرزمینی که به خاطر وجود حاکمیتی شیعی مسلک وغارتگر  و بر اساس اقتصاد دلالی در این ۳۳ سال بنا نهاده شده است و تمامی برنامه های داخلی و خارجی آن در حال فروپاشی و ورشکستگی است؛ ایران را در بدترین وضعیت ممکن از نظر اقتصادی و سیاسی قرار داده است و اگر این حاکمیت نه به دست ایرانیان میهن پرست؛ بلکه به دست بیگانگان سرنگون شود؛ هیچ سهمی از این سرزمین برای ایرانیان قابل تصور نخواهد بود و حاکمیت فرمایشی که بیگانگان با زد و بندهای بین المللی بر سر کار خواهند آورد؛ برای دهه های متمادی حافظ منافع بیگانگان خواهد بود و اگر تا کنون  اسلام خواهان با سمبل «سیکها» به گدایی و آستان بوسی روسها و چینیها مشغول بوده اند؛ حاکمیت بعدی نیز  با سمبل «فروهر» در خدمت و آستان بوسی بیگانگان غربی خواهند بود و شبه روشنفکران مزلّف نیز دلشان به این خوش است که میخواهند حاکمیت سکولار به ارمغان بیاورند. لذا آنچه که بر شانه های میهن پرستان واقعی سنگینی میکند نبرد در دو جبههٔ سرنگونی رژیم حاکم و جبههٔ مقابله با خواستهای لجام گسیختهٔ بیگانگان است و در این راستا کنار کشیدن از صفوف شیفتگان نوکری اروپا و آمریکا چه در لباس جمهوری خواهی و یا سلطنت طلبی و آغاز به تدوین استراتژی مبارزاتی وظیفه ای فوری میباشد و اگر میهن پرستان واقعی بتوانند رهبری مبارزات را بدست گیرند؛ خطر ایرانی زبانان بیگانه پرست  که در درون جنبش نفوذ کرده اند  میتواند بسیار کمرنگ شود. من در حد یک وبلاگ نویس به سهم خود در آینده ای بسیار نزدیک با تدوین دیگربارهٔ «صفحه ای برای تدوین استراتژی مبارزاتی» تلاش خواهم نمود که یاران و مبارزان این فرصت را داشته باشند که در این امر مهم به صورت ملی شرکت نمایند. باشد که توسط ایران پرستان و ایران یاران بتوان پرسشهای اساسی را مطرح نمود  که در این ۳۳ سال نه تنها پاسخی به آنها داده نشده است بلکه حتی این پرسشها اساساً از فرهنگ سیاسی ایرانیان خارج شده است و تنها دلیل اخته بودن و اخته ماندن جنبش نیز در همینجا نهفته است. زیرا آنچه که باید مورد توجه قرار گیرد؛ از این فرهنگ کنار گذاشته شده و جای آنرا کاسهٔ گدایی از بیگانگان گرفته است و شعارهایی مانند « اوباما.... اوباما... یا با اونا یا با ما» و یا « ایرانیان برای میت رامنی» نشانی بارز از فرهنگ کاسهٔ گدایی به دست گرفتن است. خائنینی که این فرهنگ اخته و سرتا پا دروغین را در افکار نسل نوین ایران کاشته اند در فکر درو کردن قدرت و ثروت در پناه نوکری بیگانگان و اینبار به نام کوروش و داریوش هستند. امیدوارم  آنهایی که از من انتقاد میکنند که چرا راه حل عملی پیشنهاد نمیکنم؛ بدانند که « تدوین استراتژی مبارزاتی» یک راه حل عملی برای پاسخگویی به مبارزه است و این شما یاران و مبارزان هستید که باید در تدوین آن نقشی فعال بازی کنید.

پاینده ایران؛ برقرار باد آیین ریشه ای؛ کوبنده انجمنهای پادشاهی ایران

کژدم

۱۳۹۱ شهریور ۱, چهارشنبه

آیا جنبش سیاسی میتواند بیکار باشد؟

میگویند: زمانی که ناپلئون در جزیرهٔ  اِلب زندانی بود هرگز از کار باز نه ایستاد و پس از یک سال از جزیرهٔ اِلب فرار کرد و دوباره امپراطور فرانسه شد. بازهم میگویند که روزی ناپلئون با یکی از سرداران خود در جزیرهٔ اِلب در بارهٔ بازگشت به فرانسه و به دست گرفتن دوبارهٔ حکومت سخن میگفت و آن سردار به ناپلئون گفته بود: سرورم؛ دیگر همه چیز تمام شده است و امکان ندارد و ناپلئون در پاسخ گفته بود که من بر میگردم و حکومت را دوباره به دست میگیرم و سپس ادامه داده بود که این است فرق میان من و تو. من امپراطور به دنیا آمده ام و تو یک سرباز. بازگشت دوبارهٔ ناپلئون به قدرت مانند فیلمهای هالیوودی در دو یا سه ساعت اتفاق نیفتاده بود و طبعاً با تدوین استراتژی بازگشت آغاز گردیده بود. پرسش این است که آیا این چنین مرد و یا مردانی در میان اپوزیسیون قلابی وجود دارند؟ پاسخ این است : هرگز......
یک مبارز هیچگاه نمیتواند بیکار بماند ولی آنچه که جنبش نامیده میشود؛ کاملاً بیکار است. گویا ظاهراً به کار نظری مشغولند؛ اما آنچه که مطرح میکنند هرگز رو به آینده ندارد و همگی رویاهای گذشتگان و مردگان است. « جمبوری خواهان» ما میگویند که نادرشاه یک مستبد بود و میخواهند به ما بباورانند که در دورهٔ نادرشاه همهٔ مردم ایران همگی «جمبوریخواه» بوده اند و این مرد ستمگر نگذاشته است که آنها «رفراندوم» کنند و «جمبوری» بخواهند. حتی چنگیز خان بزرگ نیز یک مستبد بود زیرا همهٔ مغولها در دورهٔ او فریاد میزدند « یا جمبوری و یا مرگ» و چنگیز مستبد کودتا کرد و همهٔ «جمبوری خواهان» را قلع و قمع نمود و تمامی امکانات ارتباطی را فیلتر نمود و اینترنت را هم قدغن کرد. «مارکسوسک»های ما هم چنین تحفه هایی هستند و دانش سیاسی شان از «جمبوری خواهان» بیشتر نیست و میدان تاخت و تاز نظری آنها و شالوده های نظریات آنها حتی بیمزه تر از آن چیزی است که نوشتم. در چند روز اخیر؛ نوشتهٔ یکی از این قلم به دستان را میخواندم که میخواست ثابت کند که ریشه های «جمبوری اسلامی» در دورهٔ رضا شاه مستبد است. نمیدانم چرا حکومت سلسلهٔ ننگین صفوی را فراموش نموده بود؟ شاید هم اصلاً آنها را نمی شناخت. الههٔ بقراط هم از ادامهٔ تهاجم فرهنگی «جمبوری اسلامی» نوشته بود. دیگران هم در جاهای دیگر چیزهایی در همین ردیف را بلغور میکنند و آنچه که یافت نمیشود؛ مقاله ای است که نه تنها رو به آینده داشته بلکه از جهت گیری عملی نیز برخوردار باشد. تنها کسی که اندکی رو به آینده داشت؛ آقای نوری علا بود که آنهم نصفه نیمه و چلاق و عصا به دست بود ولی در این بیابان لنگه کفشی هم غنیمت است.
یک جنبش پویا هرگز بیکار نیست؛ یا در حال تحقیق و جمع آوری اطلاعات است و یا در حال پالایش و طبقه بندی اطلاعات است و یا در حال برنامه ریزی و کادر سازی است و اینها بخشهای مهم نبرد هستند ولی اینچنین صفاتی و شیوه های کاری در جنبش اپوزیسیون قلابی ما؛ غایب است و کمتر کسی است که بخواهد به این عرصه پای گذارد و دقیقاً به همین خاطر هم؛ آنانی که باید «پیشاهنگان» باشند عملاً وجود ندارند و جنبشی که پیشاهنگ و رهبری نقشی در آن نداشته باشد تبدیل میشود به جنبشی که هرکسی خودش هم رهبر است و هم رسانه و هم روده دراز بی مصرف آسمان ریسمان باف. آیا اینچنین جماعتی میخواهند «آلترناتیو سازی» کنند؟
گاهی همه مشغول کار میشوند و میبینیم که عده ای در حال تشکیل دولت موقت در تبعیدند؛ آن یک خامنه ای را به دادگاه لاهه میکشاند و دیگری پرچم «جمبوری» را به احتزاز در می آورد و ناگهان خبردار میشوی که به خاطر چند مقالهٔ نوشته شده در مجلات و یا روزنامه های غربی چنین به مشام آقایان رسیده است که غربیهای از ما بهتران؛ عزمشان را جزم کرده اند که ریشهٔ رژیم را بکنند و تمامی این حرکات کذایی به خاطر همین برداشتهای سطحی این جریانها از چند مقاله بوده است و تنها برای نمایش اینکه «من هم اینجا هستم» و «آهای غربیها.... من بهترین جایگزینم...» « میبینی که دولت موقت هم دارم....» «خامنه ای را میخواهم به دادگاه بکشانم...» .... و بعد از اینکه آبها از آسیاب افتاد؛ به قول معروف «نخود نخود.... هر که رود خانهٔ خود». آیا اینها هستند «اِلیتها و نخبگان جنبش»؟.
خبری برای این آقایان و خانمهایی که کتاب مقدس «جین شارپ» را همیشه در زیر بغل دارند..... دارم.
خبر اینکه : جورج سوروس میخواهد در باشگاه فوتبال «منچستر یونایتد» سرمایه گذاری کند.
نتیجه اینکه : همه تون برید دنبال پیامبر عظیم الشان تون؛ فوتبال نگاه کنید و هورا بکشید. آجیل و چس فیل یادتون نره.

کژدم

۱۳۹۱ مرداد ۲۸, شنبه

مزخرفگویی های رهبر تشکل تندر بعد از یک ماه تعطیلی

انتظار داشتم که تشکل تندر بعد از یک ماه سکوت مرگی که به آن دچار شده بود؛ با سخنانی تازه تر به میدان آید ولی ژنرال شارمهد دلاور با سر هم بندی کردن مزخرفاتی از قبیل ماجراهای فخرآور و باطبی به عنوان مسائل مهم جنبش به میدان مبارزهٔ مشت و گلولهٔ ادعایی؛ پای به میدان نهاد. رهبر داهی و استراتژیست این تشکل در طول تمامی روده درازی یک ساعت و پنج دقیقه ای اش. در رابطه با باطبی و فخر آور سخن میگوید و بعد اظهار میکند که اینها مسائل مهمی نیستند؛ بلکه مسئلهٔ مهم این است که این تشکل نه در رابطه با خاورمیانه و نه در رابطه با حرکتهای سیاسی نظامی بیگانگان در منطقه و نه در رابطه با سود و یا زیان رژیم اسلامی هیچ تحلیلی ندارد و اصلاً به آن اهمیتی نمیدهد و احمقانه قضیه را به یک جمله ختم میکند و آن اینکه «مگر نه اینکه این تحلیلها آخرش به اینجا میرسد که اسد سرنگون میشود دیگه!!!!»..... (اینجا) تمامی این آکروبات بازیها و شلنگ تخته ها نشان میدهد که عده ای از یاران که تا کنون فکر میکردند ژنرال شارمهد چیزی در چنته دارد؛ و اکنون به بی مایگی اش پی برده اند؛ پرسیده اند که چرا تشکل تندر در رابطه با سوریه و اوضاع منطقه و حرکتهای بیگانگان نظری نمیدهد؟ و در این رابطه پرسشهایی نموده اند و خواسته اند که این تشکل حد اقل در عرصهٔ نظری به اینگونه مسائل نیز بپردازد که البته هیچ جریان سیاسی نمیتواند بگوید که اینها به ما مربوط نمیشوند؛ زیرا پرسش بعدی این خواهد بود که پس شما چه نوع گروه سیاسی هستید که در رابطه با اینهمه مسائل  سیاسی بسیار مهم و ساختاری که چه در داخل و چه در اطراف ایران میگذرد نظری نداشته باشید؟ مگر میشود که یک گروه سیاسی هیچ نظری نداشته باشد؟ مگر همین اتفاقاتی که به شدت و سرعت بسیار زیادی در جریان هستند؛ در آیندهٔ ایران فردا تاثیرگذار نخواهند بود؟ مگر همین ماجراها همین امروز هم تاثیر گذار نیستند؟ پرسش دیگر این است که اگر ماجرای سوریه مهم نیست ؛ پس چرا عربستان و ترکیه و قطر و مصر و حتی کویت اینهمه در رابطه با آن تلاش میکنند؟ پس چگونه است که این مسئله به آنها مربوط میشود؛ اما به شما مربوط نمیشود؟ آیا اهمیت سوریه و هلال شیعی و فروپاشی آن؛ در تغییراتی که در ساختار قدرت در منطقه و ایران نقش مهمی خواهند داشت از ماجراهای پیش پا افتاده ای همچون داستان باطبی و فخرآور کمتر است؟ کدامین احمقی که خودش را موجودی سیاسی می انگارد وقت خودش را با چنین داستانهای ننه قمری مشغول میکند؟ ماجرای باطبی و فخر آور اهمیتش اگر از ماجرای سکینهٔ آشتیانی کمتر نباشد؛ حد اکثر هم طراز آن است.
مشکل دیگر ژنرال شارمهد این است که فکر میکند که اگر هر دفعه بیاید و بگوید که «مشت و گلوله» دیگر کار تمام است و به همین خاطر هم هست که هوادارانش نیز اعتراض میکنند که این حرفها خیلی تکراری است. اگر قرار بود که فقط با گفتن همین دو کلمه کار تمام شود؛ استاد به مدت چند سال همین جمله را هر روز تکرار میکرد؛ ولی دیدیم که اتفاقی نیفتاد؛ پرسشی که در یک ذهن پویای سیاسی باید ایجاد شود این است که چرا این اتفاق نیفتاد؟ ایراد کار از کجا بود؟ چگونه میتوان ایرادها و اشکالات را رفع نمود؟...... و دهها پرسش عملی دیگر که هر کدام میتواند دروازهٔ بحثهای عملی گوناگونی را باز کنند و بسیاری را به مطالعات بیشتر و تفکر وادارند. اما زمانی که همه چیز اینچنین ساده سازی میشوند؛ کاملاً روشن است که همهٔ حرفها تکراری خواهند بود؛ زیرا گوینده حرفی برای زدن ندارد و برای اینکه همچنان خود را سرور عالمیان قلمداد کند به هواداران توصیه میکند که اگر مایل به رشد اندیشه های سیاسی خود هستند یا به حرفهای او گوش دهند و یا به وبسایت رسمی تشکل تندر که در آن « باد میوزد» مراجعه کنند و یاد بگیرند که تمامی سیاست و اندیشهٔ سیاسی در دو کلمه ختم میشود و آنهم فقط «مشت و گلوله» است. البته خوانندگان و شنوندگان نباید در رابطه با استراتژی مبارزاتی و اینگونه چیزها پرسشی بکنند؛ زیرا اینگونه بحثها بحثهای بدرد نخور روشنفکرانه است و از ژنرال شارمهد چیزی در این رابطه نپرسند و گرنه Block میشوند. همانگونه که من بعد از دیدن برنامهٔ وزین ایشان خواستم پرسشهایی را در یوتیوب به صورت کامنت مطرح کنم ولی این پیام را دریافت کردم :
Kajdoum
39 characters remaining 

در پایان این « شو»؛  ژنرال شارمهد کمک به تشکل تندر برای برپایی رادیو را یک وظیفهٔ ملی خوانده و هوادارانی که کمک نکنند را خائن مینامد. اما پرسش این است که اگر چنین کمک مالی پرداخته شود آن رادیو هم راه بیفتد؛ باز هم آش همین آش است و کاسه همین کاسه. هیچ مطلبی برای آموزش وجود ندارد. اگر وجود میداشت تا کنون مطرح میشد و اگر رادیو هم راه بیفتد هیچ معجزه ای رخ نخواهد داد. بازهم آن چیزهایی که مهم هستند؛ غیر مهم خواهند بود و آن چیزهایی که ظاهراً برای این ژنرال مهم هستند؛ همان حرفهای تکراری؛ جمع شوید و گروه تشکیل بدین و اسم و آدرس خودتان و خانوادهٔ تان و تمامی فک و فامیلتان را هم به من بدهید و گرنه رادیو تندر برای شما تبلیغات نخواهد کرد و از این قبیل مزخرفات تکراری هزاران بار جویده و نشخوار شده خواهد بود. آن انجمنی هم که عملیات حسینیهٔ شیراز را انجام داده بودند؛ هیچ آموزشی از این ژنرال نگرفته بودند و هرچه که توانایی داشتند؛ دست آوردهای شخصی خودشان بود. در این چند سالی نیز که صدای خروشان تندر هفته ای یکبار به گوش میرسید؛ فقط حالت شعاری آن هم از نوع پیش پا افتاده اش را داشت و حتی موسیقی و آهنگهای میان پرده نیز از موسیقی لاله زاری  پیش پا افتاده تر بودند. شما اگر به برنامهٔ قصه گوی مشهور تاریخ یعنی آقای بهرام مشیری گوش دهید؛ حد اقل چند نکتهٔ تاریخی یاد میگیرید ولی از ژنرال شارمهد چه یاد خواهید گرفت؟ آیا در این چندین سال چیزی یادگرفته اید؟
براستی این شارلاتان چگونه می اندیشد؟ آیا میتواند با این حماقتهای سرلشکر هخایی نام انجمن پادشاهی ایران را به لجن بکشد؟
این نام به لجن کشیده نخواهد شد؛ اما این شارلاتان خواهد شد.

کژدم

۱۳۹۱ مرداد ۲۴, سه‌شنبه

ورود پاکستان به حلقهٔ گسترش حوزهٔ نفوذ بهار عربی

همانگونه که بارها گفته ام استراتژی ایجاد خاورمیانهٔ بزرگ تنها به خاورمیانه ختم نخواهد شد و دامنهٔ آن بخشی از آفریقا و همچنین آسیای میانه را تحت پوشش خود قرار خواهد داد. شاه کلید این گسترش ایران است اما پاکستان و افغانستان دو گرهگاه مهم دیگری هستند که بدون استقرار آرامش در این دو کشور؛ تمهیداتی که دررابطه با ایران در جریان است؛ به ثمر نخواهند رسید پیشتر ها به این نقش مهم اشاراتی داشته ام (اینجا) هرچند که در آن دوره شاید زیاد به چشم نمی آمد؛ اما پاکستان و افغانستان بعد از ایران دو مهرهٔ مهمی هستند که در استراتژی تدافعی چین در رابطه با جلوگیری از گسترش خاورمیانهٔ بزرگ با آن دو بازی میکنند و اینک میرود که این دو مهره نیز از چنگ چینی ها در آید. دولتمردان ضد پاکستانی در افغانستان کمرنگتر میشوند و پاکستان در آستانهٔ فروپاشی حاکمیت رژیم اسد در سوریه؛ به مقاومت خود پایان میدهد و برای وارد شدن به چرخهٔ «اقتصادِ بزرگِ خاورمیانهٔ بزرگ» باید دست ISI را در سیاستگذاریهای مبنی بر «ایجاد بحران و کنترل بحران» و گرفتن پول در ازای آنرا کنار بگذارد و در همین راستا؛ حاکمیت پاکستان؛ به این نتیجه رسیده است که برای به دست گرفتن نقشی مهم تر و نجات اقتصاد ورشکستهٔ خود باید که سیاستهای پیشین را کنار نهد و مشکل «طالبان» را که زمانی بزرگترین مهرهٔ پاکستان در بازی استراتژیکش در رابطه با هند و افغانستان بود؛ کنار بگذارد و گرنه دیر خواهد شد. اکنون پاکستان به فکر طالبان زدایی افتاده است (اینجا) که به خودی خود نشان از آن دارد که آفتاب سیاستهای تدافعی چین را بر لب بام میبیند و دیگر نمیخواهد آیندهٔ خود را به آن گره بزند.
از سوی دیگر حرکتهای اخیر دولت اخوان المسلمینی ولی نرم خوی مصر و توافقی که با ارتش به آن رسیده است و همچنین انتخابات لیبی و ایجاد ثبلات نسبی در آن سرزمین و سقرهای معنی دار خانم کلینتون به کشورهای آفریقایی و سپس دیدار از ترکیه؛ همگی نشان از پیشرفتهای چشمگیری در کلّیت روند استراتژی خاورمیانهٔ بزرگ و همچنین  نهایی شدن وضعیت سوریه دارد و سقوط نخستین جنگندهٔ روسی در شرق سوریه که احتمالاًتوسط موشک اندازهای «استینگر» انجام گرفت سرنوشت جنگ داخلی سوریه را رقم خواهد زد. هر چند که ظاهراً گمانه زنی ها بر این است که رژیم اسد در صورت افتادن به تنگنا از سلاحهای شیمیایی استفاده کند و یا اینکه بخشی از کشور سوریه به عنوان «سرزمین خودمختار علوی نشین» اعلام شود ؛ اما این دو گزینه نیز با تمهیدات دیگری که در جریان است  خنثی خواهند گردید و شخصیتهای سیاسی و نظامی جدا شده از رژیم نیز میتوانند نقش مهمی در ایجاد وحدت ملی بازی کنند.
جنبش مردم سوریه بدون وجود ارتش آزاد سوریه یک مناقشهٔ طولانی مدت  قبیله ای عشیره ای خواهد بود و نمیتوان کار را به عهدهٔ چند گروه روشنفکری که هر دم سازی میزنند سپرد و این تنها ارتش آزاد سوریه است که میتواند وحدت ملی را با ترکیبی از فشار و فراخوان به ارمغان بیاورد. 
نتیجه آنکه چینیها و روسها بعد از آغاز عملیان ضد طالبان ارتش پاکستان؛ با شرایط جدیدی روبرو خواهند شد و این امر دستهای سپاه قدس را نیز در رابطه با استفاده نمودن از طالبان به عنوان اهرم فشار خواهد بست. هر چند که به خاطر تعدد مراکز قدرت در پاکستان؛ تا زمانی که این عملیات آغاز نشود و دامنهٔ سرکوب آن مشخص نگردد؛ نمیتوان روی پاکستانیها حساب باز کرد. زیرا جیب ژنرالهای پاکستانی به پول مجانی  در ازای بازیگردانی عادت کرده است و پاکستان زمانی میتواند به طور جدی وارد حلقه شود که بتواند حلقه های قدرت نظامی-امنیتی را از تعیین سرنوشت آنچه که کشورش میخوانند کنار نهد.

کژدم

۱۳۹۱ مرداد ۱۹, پنجشنبه

شکست بزرگ در تلاشهای برون مرزی سپاه قدس

قبایل بدوی که در صحرای سینا زندگی میکنند؛ در دورهٔ بسته شدن گذرگاه رفح بین مصر و باریکهٔ غزه بزرگترین کانال ارتباطی و لجستیک حماس با دنیای خارج بودند. سپاه قدس از طریق گروه جهاد اسلامی و حماس شبکهٔ وسیعی از قاچاقچیان را در میان قبایل بدوی صحرای سینا بوجود آورده بود و کمکهای تسلیحاتی فراوانی را از طریق همیاری اخوان المسلمین حاکم بر سودان و سپس عبور از دریای سرخ و ورود به صحرای سینا و نهایتاً از مسیر تونلهای زیر زمینی به غزه انتقال میدادند. پیش از آغاز جنبشهای موسوم به بهار عربی جنگ تونلها و انهدام آنها از طریق بمبارانهای متعدد اسرائیل و بازگشایی مجدد آنها؛ دوره ای طولانی را به خود اختصاص داده بود. سپاه قدس در یک بازی سه جنبه هم توانسته بود یک گروه ظاهراً همسو با حماس و در واقع رقیب نظامی آنرا به نام جهاد اسلامی تاسیس کند و سپس گروهی به نام جیش الاسلام که گروهی سلفی - جهادی بود نیز به میدان وارد شد. در بحبوحهٔ نبرد لیبی؛ بخشی از نیروهای گروه جیش الاسلام و حماس به به صحرای سینا منتقل شده و موشکها و تسلیحات خریداری شده توسط سپاه قدس از گروههای لیبیایی را از طریق خاک سودان و دریای سرخ به صحرای سینا و بخشی از آن تسلیحات را به باریکهٔ غزه انتقال دادند و این جبههٔ جدیدی بود که از طریق بدوی های سلفی مسلک در صحرای سینا علیه اسرائیل گشوده شد و در دوره ای که مردم و حاکمیت مصر مشغول بازیهایی به نام انقلاب بودند؛ این جبهه در حال تحکیم استحکامات خود بود و چندین بار لولهٔ گاز صادراتی مصر به اسرائیل و اردن را منفجر نمودند. اما عملیات اخیر گروه «جیش الاسلام» و بدوی های سلفی مسلک و کشتار ۱۷ تن از سربازان مصری؛ تحمل هر دو طرف اسرائیلی و مصری به نهایت رسید.
صحرای سینا طبق قرارداد صلح کمپ دیوید؛ یک منطقهٔ حائل به حساب می آید و هیچ یک از نیروهای نظامی مصری و یا اسرائیلی حق ورود به این منطقه را نداشته اند و حکومت مصر تنها از طریق نیروی پلیس این منطقه را اداره میکرد. در دورهٔ بازیهای المپیک دموکراسی در مصر؛ این منطقه دچار بحران شدید؛ خلأ قدرت شد و نیروهای سپاه قدس و حزب الله لبنان  با همکاری حماس توانستند شبکهٔ وسیعی را در این منطقهٔ رها شده ایجاد نمایند. محاسبات غلط اتاقهای فکری سپاه قدس و کشتار سربازان مصری و سپس حمله به طرف خاک اسرائیل از طریق صحرای سینا به امید بومی کردن نبرد بدوی ها علیه اسرائیل؛ کار را به جایی کشانید که اسرائیل موافقت خود را برای ورود محدود نیروهای نظامی مصر به صحرای سینا و سرکوب و از میان بردن این شبکه ها؛ اعلام نماید. اکنون سازمان حماس که رو به سوی اخوان المسلمین مصر نماز میخواند دچار مخمصهٔ بزرگی شده است و برای بقای خود باید دست به انتخاب بزرگ و نهایی بزند و به بند بازی میان اخوان المسلمین مصر و سوریه و سپاه قدس و حزب الله لبنان خاتمه دهد. اشتباه محاسباتی استراتژیستهای سپاه قدس از آنجایی آغاز شد که انفجارات متعدد لولهٔ گاز در صحرای سینا؛ به خاطر آشفتگی سیاسی مصر بی پاسخ مانده بود و کشاندن نبرد به صحرای سینا و تبدیل کردن آن به جنگ خانگی در سرزمین مصر نقطهٔ پایان فعالیتهای سپاه قدس در آن منطقه خواهد بود و به زودی شاهد موضع گیریهای جدیدی از طرف گروه حماس خواهیم بود.

کژدم 

۱۳۹۱ مرداد ۱۸, چهارشنبه

شکل گیری شرایط نوین و ضعف آشکار رژیم اسلامی در کنترل آن و وظایف ما

دستگیریهای متعدد عناصر رژیم تازی پرستان حاکم بر ایران در کشورهای آسیای جنوبی وهندوستان و آفریقا و اخیراً ۴۸ تن از آنان در سوریه نه تنها نشانگر دست پاچگی رژیم در برخورد با ماجراهایی است که در منطقه در جریان است بلکه از سوی دیگر کانونهایی را که رژیم اسلامی توسط سپاه قدس و وزارت اطلاعات مورد توجه قرار داده است و آرایش نیروها در این کانونها بسیاری از نقاط کور و شیوه های کاری رژیم را برهنه ساخته و در معرض دید تمامی سرویسهای اطلاعاتی درگیر در ماجرا قرار داده است و همچنین بیانگر شکل گیری یک اتحادیهٔ اطلاعاتی-امنیتی اعلام نشده میان حکومت های مشترک المنافع با کشورهای غربی و عربی منطقه است. این پیمان اعلام نشدهٔ بین المللی علیه کانونهای تجمع نیروهای عملیاتی برون مرزی رژیم شیعه مسلک حاکم بر ایران چنان عرصه را تنگ نموده است که سلولهای خفتهٔ رژیم در سایر کشورها هنوز نمیدانند که آیا لو رفته اند و یا نه؟ چنین شرایطی برای سلولهای خفتهٔ رژیم حالتی برزخی بوجود می آورد و امکان حرکت آنها را به شدت محدود میسازد؛ زیرا آنچه که «نبرد پنهان در زیر لایه ها و سایه ها» نامیده میشود؛ با گذاشته شدن هر رد پایی منجر به چرخش ها و تحولات ناگواری در روابط دیپلماتیک و رفتن به سوی «نبرد آشکار» را در پی خواهد داشت. افرادی که ماهها پیش در عربستان سعودی و در رابطه با چندین تن مواد مخدر متعلق به وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران و حزب الله لبنان دستگیر شده و تا کنون ۱۸ تن از آنها گردن زده شده اند؛ بخشی از سیاستهای رژیم در تامین هزینه های «جنگ نیابتی» از طریق فروش مواد مخدر را علنی نمود. البته شاید بعضی ها بگویند که چه فرقی میکند که آشکار شده است؟ فرق آن دقیقاً مثل رابطهٔ پنهان و یا آشکار شده یک مرد با زن همسایه است و میتوانید بقیهٔ ماجرا را خودتان تصور کنید. دستگیری اخیر ۴۸ تن از عناصر رژیم  در سوریه و کشته شدن ۳ تن از آنان در بمباران ادعایی و به تکاپو افتادن ناشیانهٔ رژیم نشان از رازهایی دارد که در حال آشکار شدن هستند و میتوانند بسیاری از طرح های عملیاتی آتی رژیم و یا حزب الله لبنان را برملا کنند. مسئلهٔ مهم تر اینکه؛ تعداد نفرات  اینگونه نیروها معمولاً زیاد نیستند و با از دست دادن هر یک نفر؛ سنگینی آن را در عملیاتهای بعدی حس خواهند نمود. اما بر آیند تمامی این داستانها اینکه «روند از دست دادنها» که تا چندی پیش به بحرین و یمن محدود میشد؛ با وارد شدن به ماجرای سوریه؛ تغییر کیفی نموده  و این روند به درون نیروهای استراتژیک رژیم کشانده شده است و پخش تلویزیونی اعترافات ۱۳ تن از کسانی که در ترور دانشمندان هسته ای شرکت داشته اند؛ دردی را دوا نخواهد نمود و با تبلیغ اینکه «همچنان قدرتمند هستیم» نمیتوان بر «درماندگیها در میدان نبرد» سرپوش گذاشت. میتوان به خود دروغ گفت و آنرا صدها بار تکرار کرد و حتی آنها را باور نمود؛ اما آنچه که در نهایت باید روی آن حساب نمود «تواناییهای واقعی در میدان» است.
خوب..... تا اینجا به نظر می آید که این بخش از نوشته خیلی خوشمزه بود؟!! اما حال برویم به بخش تلخ آن.
واقعیت این است که تا کنون هیچ یک از گروهها و سازمانهای ظاهراً سیاسی  و یا افراد سیاسی؛ هرگز به مسائل «عملی» نپرداخته اند و تنبلی ذهنی به صورت بیماری مزمن در آمده است و به همین خاطر هم هست که از میان ۳۸۶ نفر از خوانندگان فوروم «صفحه ای برای تدوین استراتژی مبارزاتی» تنها یک نفر در این فوروم شرکت نموده است و آن هم  نه در رابطه با «تدوین استراتژی مبارزاتی» بلکه در رابطه با «مسائل مِیدانی» وارد بحث گردیده است که در این وانفسای «گلشیفته زدگی» بسیار گرانبهاست.
یاران و مبارزان.....
تا زمانی که وارد عرصهٔ « سیاست در حوزهٔ عمل» نشوید حتی اگر «جنبش مرغ» نیشابور به تمامی کشور گسترش یابد؛ توانایی شما بالاتر از فیلم و عکس و ماجرای یو تیوب نخواهد بود و حتی اگر امام زمان موعود یعنی «ناتو» نیز وارد ماجرا شود؛ کاری به جز تماشا از دست کسی برنخواهد آمد مگر آنکه به استخدام «ناتو» در آید و به عنوان «مترجم» و «بَلَد راه» به آنها کمک نماید و در بهترین حالت به نوشتن سوگواره ها و سوگنامه ها در غم از دست رفتن میهن خواهد انجامید. این یک هشدار جدی است و آن را به سادگی و شوخی برگزار نکنید. درست است که هیجانی در این وادی وجود ندارد ولی ضروری ترین و مهمترین چیزی است که در این شرایط به آن نیاز داریم. مسائلی از قبیل چه کسی برهنه شد و یا موسوی عطسه کرد و کروبی ملاقات کرد و دو نفر به مرخصی رفتند و ۴ نفر اعدام شدند و .... مسائلی حاشیه هستند و متاسفانه به خاطر فرهنگ شبه روشنفکری حاکم بر جنبش تبدیل به متن اصلی شده اند و تنها کسانی که از این فرهنگ سود میبرند؛ رژیم ننگین اسلامی حاکم بر ایران و بیگانگانی هستند که برای ذره ذرهٔ میهنمان دندان تیز کرده اند.
آن ۳۸۶ تن کارگران و روستائیان و کارتن خوابها نبوده اند؛ بلکه به جز عناصر معدودی از وزارت اطلاعات؛ بقیه کسانی بوده اند که  ظاهراً تشنهٔ آگاهی هستند و میخواهند به میهنشان خدمت کنند و آرزوی بهروزی میهنشان را دارند. اما نتیجه چیست؟..... چیزی نزدیک به صفر....
هر جریان سیاسی باید این را بداند که در نهایت آنچه که تعیین کننده خواهد بود؛ داشتن «نیروهای میدانی» کارکشته و زبردست است و اگر این نیروها از همین امروز ساخته نشوند؛ در زمان نیاز؛ کیسهٔ همهٔ گروهها و سازمانها از این «عناصر طلایی» خالی خواهد بود و تنها سمت و سوی ورّاجی های شبه سیاسی عوض خواهد شد. دروغ گفتن به دیگران شاید در مواردی؛ بخشوده باشد..... اما خود فریبی هرگز بخشوده نیست.

کژدم 

۱۳۹۱ مرداد ۱۵, یکشنبه

صفحه ای برای تدوین استراتژی مبارزاتی

امروز میخواهم صفحه ای باز کنم..... برای آن دسته از یاران و مبارزانی که میخواهند و میتوانند در جهت تدوین یک استراتژی مبارزاتی برای سرنگونی رژیم ننگین اسلامی حاکم بر ایران فعال باشند. هیچ لزومی ندارد که با اسم وارد شوید و میتوانید به صورت ناشناس وارد شده و تنها برای مشخص شدن اینکه این نظر به کدام ناشناس و نظرش تعلق دارد در پایان نظرتان از شماره ها و یا ترکیبی از اعداد و حروف استفاده نمایید تا معلوم شود که کی به کیه؟ تا کنون «فوروم »های زیادی در رابطه با مسائل صرفاً تئوریک باز شده اند و هر کسی نظرش را در رابطه با اینکه دموکراسی چیست و چرا جمهوری خوب است و یا آزادی بیان چیست؟ و امثال اینها..... به راه انداخته اند. نتیجهٔ این فوروم ها برای بعضی ها سرگیجه آور و برای بعضی ها یادگیری و برای بعضی ها انحراف افکار و..... و نتایج زیادی را به بار آورده است. اما هر آنچه که نتیجهٔ آن نوع بحثها بوده اند؛ هیچگونه ارزش «عملیاتی شدن» نداشته اند. لذا در این فوروم به یارانی احتیاج داریم که به اندیشه های عملی و طراحی های عملیاتی آشنایی دارند. نتیجهٔ این فوروم « آموزش مبارزهٔ عملی» خواهد بود و هر چه پربار شرکت نمودن یاران و مبارزان میتواند این فوروم را به یک بانک اطلاعاتی در رابطه با مبارزهٔ عملی مبدل نماید. برای آغاز چند سر فصل را در زیر می آورم تا در مورد آنها بحث را آغاز کنیم و اگر یارانی پیشنهاد سرفصلهای جدیدی دارند نیز در میان این سرفصلها خواهم گنجاند. هیچ نظری را سانسور و یا تغییر نخواهم داد و همانگونه که هست منتشر خواهم نمود. منتظر پیشنهادها و نظرات عملی مبارزان هستم.

نکتهٔ مهم:

مهم ترین نکته این است که در تدوین استراتژی مبارزاتی باید به چند مطلب اساسی توجه شود مانند:
۱- داشتن تحلیلی روشن از منابع قدرت رژیم.
۲- داشتن دیدی روشن از شرایط موجود سیاسی و اقتصادی و نظامی رژیم.
۳- داشتن دیدی نسبتاً روشن از اینکه تنشهای درونی و بیرونی  کنونی در حال کشانده شدن به چه سمت و مسیری است؟
۴- شناسایی منابع با لفعل و با لقوه ای که میتوان آنها را در مسیر انقلاب و سرنگونی رژیم به کار گرفت.

سرفصلهای مهم:

۱- چگونه میتوان وحدت ملی به وجود آورد و طرح عملی شما برای ایجاد وحدت ملی پایدار چیست؟
۲- چگونه میتوان ستون فقرات نظامی امنیتی رژیم را شکست و طرح عملی شما در این رابطه چیست؟
۳- چگونه میتوان تظاهرات های سازمان یافته ترتیب داد و نظر شما در رابطه با تظاهرات سازمان یافته چیست؟
۴- از نظر شما منابع قدرت رژیم چیستند و طرح عملی شما برای از میان بردن منابع قدرت رژیم چیست؟
۵- استراتژی مبارزاتی  پیشنهادی شما برای سرنگونی رژیم چیست (شرح کامل)؟

این سر فصلها تنها برای آغاز بحث است و سرفصلها میتوانند بسیار گسترده تر باشند.

(این صفحه را در بالای ستون سمت راست میتوانید دنبال کنید) 

(برای پاسخ دادن به هر نظر و یا تکمیل آن نظر؛ روی کلمهٔ «پاسخ» در زیر نظر مربوطه کلیک کنید تا پاسخها در زیر همان مطلب  قرار گیرند و گرنه نظرات و پاسخها  نامرتب خواهند شد. همچنین اگر نظر شما طولانی است میتوانید آنرا در چند قسمت بفرستید و برای اینکه پشت سر هم قرار گیرند بعد از فرستادن قسمت نخست روی کلمهٔ «پاسخ» کلیک کنید تا به صورت دنبالهٔ آن در آید  و اگر همزمان باشما شخص دیگری در حال فرستادن نظری است با همدیگر تلاقی نکند و پیوستگی خود را از دست ندهد.)

پیروز و پاینده باشید

کژدم

۱۳۹۱ مرداد ۱۴, شنبه

بررسی احتمال حملهٔ اسرائیل به ایران

چند روزی است که باز هم  مسئلهٔ حملهٔ نظامی اسرائیل به ساختارهای اتمی ایران بر سر زبانها افتاده است و کار تا زمانبندی سرنوشت ساز ۳ ماهه برای ایران (اینجا) پیش رفته است. البته تا آنجایی که به خاطر دارم دو سال پیش نیز چنین زمان بندی مطرح شده بود و بازار جنگ در آن زمان هم در رسانه ها به شدت داغ بود و رژیم اسلامی هم چپ و راست مانورهای موشکی انجام میداد ولی هیچ اتفاقی نیفتاد و چشمهای درخشان و امیدوار اپوزیسیون قلابی چشم دوخته به حملهٔ بیگانگان به تاریکی گرایید. البته شرایط کنونی منطقه با ۲ سال پیش فرق زیادی دارد اما پرسش این است که با تمامی فرقها؛ آیا شرایط به اندازهٔ کافی برای یک حملهٔ نظامی مهیا هستند یا نه؟

دو فاکتور مهم

فاکتور نخست اینکه: هم زمان با از سرگیری چندین بارهٔ  بازیهای مذاکرات اتمی که آخرین بار در مثلث «استانبول - بغداد - مسکو» به راه افتاد؛ مسئلهٔ «شستشو و پاکسازی پارچین» و تصاویر ماهواره ای پی در پی از مراحل گوناگون پاکسازی این سایت نظامی؛ مورد توجه رسانه ها قرار گرفت که به خودی خود خبر از آماده شدن رژیم اسلامی برای دور دیگری از مذاکرات میداد و در روزهای اخیر با یک اظهار نظر نیمه رسمی از طرف آمریکایی ها مبنی بر اتمام روند پاکسازی پارچین پایان یافت. همزمان با اعلام این خبر؛ خانم اشتون و هیأت اتمی رژیم اسلامی حاکم بر ایران دوباره به از سرگیری دور جدید بازیهای «یه غُل دو غُل» اتمی رضایت دادند. باز هم پرسش این است که آیا اروپاییها و آمریکا نمیدانند که چه خبر است؟ و رژیم اسلامی با کدام برگ به این بازی ادامه خواهد داد؟ این امر کاملاً مشخص است که برگ رژیم اسلامی «اجازهٔ بازدید از سایت پارچین» خواهد بود. و در صورت پیشرفت ظاهری مذاکرات؛ آژانس بین المللی اتمی نیز چند کارشناس خواهند فرستاد و آنها نیز آثاری از آزمایشهای انفجارات مرتبط با کلاهک هسته ای پیدا خواهند کرد و رژیم اسلامی هم آنرا تکذیب خواهد کرد و چند ماه نیز بدینگونه خواهد گذشت. پرسش این است که چرا گروه ۱+۵ این بازی را که از هم اکنون تمامی روند و نتیجهٔ آن مشخص است میپذیرد؟ تنها پاسخ منطقی «خریدن زمان» و براه انداختن تبلیغات گسترده برای قانع نمودن مردم خود و از سوی دیگر بهبود وضعیت نا به سامان اقتصادی و همچنین افزودن بر استحکامات نظامی خویش در منطقه و معلوم شدن وضعیت نهایی رژیم سوریه و شکل گیری حاکمیت جدید سوریه و منتظر شدن برای دیدن تاثیرات ریشه دارتر تحریمها بر روی رژیم اسلامی ایران است. همچنین در این مدت زمانی مذاکرات آشکار و پنهان با روسها و چینیها نیز ادامه خواهند یافت.
فاکتور دوم مربوط به اظهارات یکی از نمایندگان مجلس رژیم اسلامی در رابطه با آغاز غنی سازی اورانیوم تا درجهٔ غلظت ۶۰ در صد است. اینکه چنین سخنی از زبان یک نمایندهٔ مجلس اعلام میشود و زمان اعلام آن همراه با خبر اتمام «خاکشویی» در سایت نظامی پرچین و سپس آغاز دور جدید بازیهای مذاکرات؛ نشان از دو احتمال را به همراه دارد.
۱- اینکه رژیم اسلامی میخواهد با غنی کردن مقداری اورانیوم تا غلظت ۶۰ درصد؛ و اجازهٔ دیدار کارشناسان از پرچین و مسئلهٔ تحویل اورانیوم غنی شدهٔ ۲۰ درصدی؛ با دستی پر تر بر سر میز مذاکرات بنشیند تا بتواند از طناب دار تحریمها خلاص شود و حق غنی سازی را به کرسی بنشاند و اگر طرف مقابل باز هم نپذیرفت؛ رژیم اسلامی  چیزی از دست نداده است.
۲- رژیم اسلامی از این فرصت زمانی برای آمادگی روبرو شدن با دوران بعد از رژیم بشار اسد استفاده خواهد نمود. این امر میتواند با تسلیح طالبان افغانستان به عنوان یک نیروی فشار بر نیروهای «ایساف» در افغانستان و نقل و اتقالات نیروهای حزب الله لبنان به عراق و تحکیم مواضع رژیم در عراق بکار رود.

شرایط پیشین:

در شرایط پیش از تشدید تحریمها و به زیر سوال رفتن جدی حاکمیت رژیم اسد در سوریه؛ هلال شیعی همچنان یک فاکتور قدرتمند در پیشگیری از حملهٔ نظامی کشورهای غربی به ایران بود. همچنین وضعیت نامشخص حاکمیتهای جدید برخاسته از بهار عربی و نگرانیهای اسرائیل در رابطه با برآیند نهایی تغییرات و از سوی دیگر ترس از تبدیل شدن حمله به ایران به یک بحران وسیع و عمیق منطقه ای و هزینه های غیر قابل محاسبهٔ آن؛ حملهٔ نظامی به ساختارهای اتمی ایران را تقریباً غیرممکن میساخت.

شرایط کنونی:

در شرایط کنونی رژیم اسلامی حاکم بر ایران نه تنها بخش بزرگی از هژمونی سیاسی خود را در عراق از دست داده است بلکه ستون فقرات هلال شیعی نیز در حال شکستن میباشد و با اینکه به شدت آسیب دیده ولی هنوز نشکسته است. در چنین شرایطی چین و روسیه به عنوان همپیمانان استراتژیک رژیم اسلامی در منطقه؛ تمامی تلاش خود را برای مهار بحران در سوریه بکار میبرند و هر چند که ایران را به سلاحهای پدافندی مهمی مجهز نموده اند ( تکنولوژی پدافندی که پهپاد آمریکایی را به زمین نشاند) ولی هنوز تحویل سیستم پدافندی S300 به رژیم ایران انجام نگرفته است و احتمال تحویل آن بعد از فروپاشی رژیم اسد و حرکت موج بحران به سوی ایران؛ احتمال تحویل آن به رژیم اسلامی ایران بسیار بالا است و میتواند هزینه های جنگ را به طور محسوسی برای غرب بالا ببرد. اما پرسش نهایی این است که در صورت سرنگونی رژیم اسد در سوریه؛ روسها و چینیها همچنان در مقام مقابله با گسترش خاورمیانهٔ بزرگ خواهند ماند و یا اینکه به جای مقابله به فکر شراکت در آن خواهند افتاد؟ البته قرائن و شواهد نشان میدهد که این دو کشور تا زمانی که کاملاً مایوس نشوند به سادگی کنار نخواهند کشید و این امر به خودی خود به معنی طولانی تر شدن عمر رژیم اسلامی حاکم بر ایران است و این طول عمر بیشتر؛ به خودی خود میتواند موجب زایش بحرانهای بیشتر و عمیق تری چه در داخل و یا خارج از ایران باشد که به طور گذرا در مقالهٔ «نبردی خونین و طولانی در پیش است» به آن پرداخته ام.
اکنون زمان به شدت بر علیه حزب الله لبنان کار میکند و خارج شدن کنترل مناطق مرزی سوریه با عراق از دست  رژیم بشار اسد؛ حزب الله لبنان را در محاصرهٔ کامل زمینی قرار خواهد داد و امکان انتقال نیروها و تسلیحات حزب الله لبنان و همچنین بازگشت مزدوران عراقی رژیم جمهوری اسلامی که در کنار رژیم اسد میجنگند به عراق مسدود شده و از سوی دیگر انتقال نیرو و تسلیحات کمکی برای حزب الله لبنان از عراق نیز بسته خواهد گردید و تنها راه نقل و انتقالات این نیروها راههای دریایی و آنهم تنها برای عقب نشینی  خواهد بود.

احتمال حملهٔ اسرائیل  به ایران

به نظر من هیاهوی جدید و تعیین زمان بندی ۳ ماهه برای حملهٔ اسرائیل به ساختارهای اتمی ایران؛ در شرایط کنونی که کشورهای غربی همچنان در پی خرید زمان هستند؛ حمله به ایران بدون توجه به خواسته های غرب از طرف اسرائیل هر چند که یک آرزو باشد؛ عملاً انجام نخواهد گرفت. البته شاید اسرائیلی ها استدلال دیگری داشته باشند و شرایط کنونی را که رژیم ایران دارای سلاح پدافندی S300 نیست  ولی در آینده صاحب آن خواهد شد را مبنای حرکت خود قرار دهند ولی همه میدانند که روسها میتوانند نخست سیستم پدافندی را به رژیم اسلامی و سپس «کد»های آنرا به غرب بفروشند و روسها استاد اینگونه بازیها هستند.
مشکل دیگری که همیشه استراتژیستها با آن مواجه هستند تنها خود جنگ و استرتژیهای تهاجمی نیست؛ بلکه معمولاً ۳ عنصر بسیار مهم را باید در نظر بگیرند. این ۳ عنصر عبارتند از :
۱- ایجاد بحران.
۲- هدایت و کنتل بحران.
۳- خروج از بحران.
از نظر من استراتژیستهای اسرائیل اکنون دو عامل بسیار مهم یعنی چین و روسیه را که میتوانند بحران را عمیقتر سازند و همچنین عدم شفافیت برآیند بهار عربی و همچنین مسئلهٔ سرنوشت رژیم اسد و عدم شفافیت هویت نهایی جانشینان رژیم اسد را در کیسهٔ خود دارند که باید در محاسبات خود بگنجانند و در ۳ ماه آینده  چنان معجزهٔ بزرگی که بتواند این مسائل را برای آنها شفافتر سازد و دامنهٔ ریسک را تا حد زیادی پایین آورد؛ رخ نخواهد داد. لذا از نظر من مسئلهٔ حمله به ایران یک بلوف است ؛ حتی اگر ظاهراً از زبان مخالفین حمله مطرح شده باشد.

اسرائیل به لبنان حمله خواهد کرد

شاخصها نشان میدهند که حزب الله لبنان هر روز بیشتر از روز پیش؛ در محاصره قرار میگیرد. این محاصره  چه با سقوط رژیم اسد و یا با خارج شدن کنترل مرزهای مشترک بین عراق و سوریه از دست رژیم اسد؛ راههای مواصلاتی حزب الله را خواهد بست و تنشهای قومی و مذهبی درونی لبنان نیز یک جبههٔ درونی فعال علیه حزب الله لبنان را شکل خواهد داد. از سوی دیگر رژیم اسد نیز به اندازه ای بسیار بیش از امروز تضعیف خواهد گردید و توان دفاع از حزب الله را از دست خواهد داد. همچنین بخش مهمی از تسلیحات موشکی حزب الله در خاک سوریه قرار دارند و انتقال آنها به خاک لبنان؛ برای رژیم درماندهٔ سوریه ریسک ورود اسرائیل به معادلهٔ سوریه را دارد.
از سوی دیگر در ۳ ماه آینده رژیم اسلامی ایران نیز به اندازهٔ کافی دچار بحرانهای درونی و بیرونی خواهد گردید و اگر حمایت از حزب الله لبنان را کنار نگذارد؛ باید به نبرد نهایی روی آورد و من فکر نمیکنم که رژیم اسلامی توان و یا شهامت آنرا داشته باشد و از سوی دیگر بدون وجود رژیم اسد حزب الله لبنان نقش استراتژیک خود را از دست خواهد داد. از سوی دیگر  در شرایط ۳ ماه آینده جنگ علیه حزب الله لبنان بحرانی است که اسرائیل میتواند به راحتی آنرا ایجاد کند و براحتی هدایت و کنترل نماید و به راحتی از آن خارج شود. لذا از نظر من برآیند این مجموعه این است:
ستارهٔ داوود جنگاور بر فراز لبنان خواهد درخشید.

کژدم

۱۳۹۱ مرداد ۱۳, جمعه

شوخی گزندهٔ کژدمی با « دیگر بان »

وبسایت مؤدب دیگربان که معلوم نیست کدام «دیگر» را «بان» میکند؟ (متخصصین Game Theory «مانند آقای پایدار» انگشت شصت پا به دهان مانده اند که بالاخره «میکند» و یا «نمیکند»؟) خبری را منتشر کرده بود که میگوید: 
(افزایش تنش میان قوه قضائیه و دولت بر سر مرتضوی)....

من هرچه نگاه کردم نفهمیدم که «تن» چه کسی به «سر» مرتضوی خورده است که اینهمه «تنش» سخت بوجود آمده است؟...... لذا کامنتی گذاشتم که دیگربانان گفتند خیلی بی تربیتی است و منتشر ننمودند. من هر چه اینطرف و آن طرف کامنت را نگاه کردم چیزی به جز واقعیت طبیعی در آن نیافتم..... ولی چون آنها به خاطر مؤدب بودن آنرا منتشر نکردند.... من که به بی تربیتی مشهورم آنرا خودم منتشر میکنم تا «نه کیر» و «منکر» یقهٔ دیگربانان را در شب اول قبر «نکیرد» .... ببخشید «نگیرد»......

کامنت من:

«سعید مرتضوی را نمیخواهیم .... یکی دیگر را بگذارید... نه... او را هم نمیخواهیم.... یک کمی اینورتر بگذارید.... نه.... درست نذاشتی... یک کمی اون ورتر بگذار.... بالاخره چه چیزی و یا چه کسی را کجا بگذارند؟....
تبریزی ها میگویند: بازار امیر آتش گرفته است.....
چه فرقی میکند که چه چیزی را کجا بگذارند؟ حالا یک میلیمتر این ورتر یا اون ورتر..... مردم عادت کرده اند. بالاخره لیز میخورد میرود جایش.»

تو را به هر چیزی که به آن اعتقاد ندارید سوگند میدهم.... آخه.... این.... بی تربیتی بود؟

کژدم  راست گو

۱۳۹۱ مرداد ۱۲, پنجشنبه

سکوت مرگ

همه جا ساکت است... مبارزان سوری در سکوت خبری میجنگند..... در ایران ویران ما هیچکس حتی در سکوت نمی جنگد... به افتخار این سکوت مرگ.... به نوای عشق های پژمرده که حتی به شکوفه نمی نشینند...... گوش بسپاریم.

به یاد پر پر شده ها......... و به سوگ آنچه که پرپر خواهد شد.
کژدم

۱۳۹۱ مرداد ۱۱, چهارشنبه

تقدیم به طرفداران چکمه های بیگانگان

در پیشگفتار مقالهٔ پیشین (سوریه-نبردحلب) تلاش نمودم که معنی سنتی کلمهٔ «مبارز» را از برداشتهای اخلاقی و آرمانی جدا سازم البته من بنیانگذار این نوع برخورد نیستم و «کانت» شاید نخستین کسی بود که خواست «اخلاق» را از تحلیل واقعیات جدا کند ولی بعد از صدها سال من کلی رمل و اسطرلاب انداختم تا بلکه بعد از صدها سال این مسئله در میان ایرانیان نیز جا بیفتد ولی گویا عده ای دوست ندارند غیر از سربازان چشم آبی؛ کسان دیگری را مبارز بنامند و هر کسی که نیروهایش از طرف قدرتهای ذینفع به رسمیت شناخته نشده باشند را «تروریست» مینامند. در فرهنگ این افراد مبارزین میهن پرست ایرانی نیز اگر دست به مبارزهٔ مسلحانه بزنند تروریست نامیده خواهند شد و نیروهای رژیم نیز فقط نیروی سرکوب نام دارند و تکلیف  خودشان هم که شبها جزوهٔ جین شارپ را زیر سر میگذارند و به نیت دیدن رویای آزادی به خواب میروند کاملاً روشن است و تا ابد به عنوان حرافان زیاده گوی منتقد باقی خواهند ماند؛ بدون اینکه گرهی از هزاران گره این جنبش وامانده را باز کنند. اما تمامی این نیروهای «تیتیش مامانی» و آزادیخواه از پیشگامان دموکراسی که همان چشم آبیهای انگلو ساکسون باشند؛ میخواهند که کمی هم از آن شکلات و آبنبات آزادی و دموکراسی را برای آنها به ارمغان بیاورند و چون میدانند که این شکلات و آبنیات بدون درهم شکستن ستون فقرات نظامی رژیم اسلامی میسر نخواهد شد و در خود نیز آن لیاقت و شهامت را نمیبینند؛ خود را خیلی احساساتی و اخلاقی جا میزنند. این ویدیو کلیپ را به آن دسته از شارلاتانهای اخلاقی تیتیش مامانی تقدیم میکنم. البته ۱۸ سال به بالا است امیدوارم بخشی کوچک از سرگرمیهای کاملاً انسانی مبارزان آزادی انگلو ساکسون ها را ببینند و بدانند که این مبارزین راه دموکراسی چه برای سرزمین ما به ارمغان خواهند آورد. شرم چیزی است که در خودفروختگان فرهنگی یافت نمیشود.
کشتار در صحنهٔ نبرد؛ امری است که بر اساس ضرورت انجام میگیرد. اما آنچه که خواهید دید بر اساس ضرورت نظامی و سیاسی نیست. خوش بگذره....Enjoy the Show

همانگونه که حدس میزدم عده ای از سینه چاکان «لپ تاپاله» به دست چشم آبیها ناراحت شدند و ویدیو را Flag کردند و از یوتیوب حذف شد. اما یاران میتوانند این ویدیو را از لینک زیرین داونلود کنند. مشکل سرنگونی جمهوری ننگین اسلامی یک مشکل ایرانی است و باید به دست ایرانیان؛ برای یک بار و برای همیشه حل شود.   STILL YOU CAN  ENJOY THE SHOW
لینک داونلود (پیام آوران دموکراسی برای مناطق استراتژیک) ۳ مگابایت امیدوارم آقای میرفطروس و همپالگیها و دوستداران فرهنگ «دموکراسی خواهی از کشورهای غربی» (گدایان دموکراسی) لذت برده باشند.
پاینده ایران؛ برقرار باد آیین ریشه ای؛ کوبنده جنبش تندر
کژدم