خوانندگان گرامی
در اینجا نمیخواهم چیزی بنویسم.
شیعیان دریاچهٔ آذربایجان را کُشتند. بقیّهٔ گفتارها و سرمایه گذاریها و کمکها .... همه حرف و حدیث و «کُس شعر» است.
ساکنینِ آذربایجان نیز نشان دادند که ارزش آنها کمتر از یک «کرمِ خاکی» است.
اندیشیدن برای «نجات دریاچهٔ آذربایجان»؛ مانند اندیشیدن برای «نجاتِ سُهراب» است. لذا هر کَس و ناکَسی بگوید که من این «مُرده» را زنده خواهم کرد؛ یا به فکرِ «غارتِ کمکهای بین المللی» است و یا برای فریبِ مردم برای رأی دادن در انتخاباتهای کذایی ... که همهٔ کاندیداها از میانِ «دُزدان» و «غارتگران» انتصاب میشوند و «الاغهای شیعه مسلک آریایی» باید میانِ «مادر قَحبه ها» و «مادر جِنده ها» یکی را انتخاب کنند.
مشکِل اصلی ... دیگر؛ «احیای دریاچهٔ آذربایجان» نیست؛ بلکه اکنون باید به عوارِضِ جانبیِ لاشهٔ گندیدهٔ این «مُرده» فکر کرد.
مُرده ای که با «توفانِ نَمک» میتواند منطقه ای وسیع از «کردستان» تا «زنجان» را به کویرِ نمک و غیرقابلِ سکونت تبدیل کند.
اگر بیماری «طاعون» هدیهٔ «کلیسای رُم» برای اروپا بود. «مرگِ دریاچهٔ آذربایجان»؛ هدیهٔ «تشیّع» به ایران است.
لذا اکنون باید در فکرِ «جلوگیری از توفانِ نَمَک» بود.
من «زمین شناس» نیستم. درجهٔ دکتراهای قلّلابی نیز ندارم. امّا این مسائل را خوب میشناسم:
۱- «نمک» ماده ای «آب دوست» است و از آن به عنوانِ «رطوبت گیر» نیز استفاده میشود.
۲- نمکِ بازمانده از خُشک شُدَنِ دریاچهٔ ارومیه؛ رطوبتِ منطقه را به خود جذب میکُند و بر اثر تابشِ آفتاب آن رطوبت (آب) را به آسمان میفرستد.
۳- کریستالهای نمک در اثر سردی و گرمی هوا؛ تَرَک برداشته و با گردبادهای کوچک با هم برخورد نموده و به «پودر» تبدیل شده و با بادهای سهمگین ؛ دهها کیلومتر را آلوده (نَمَک سود) میکنند.
من (کژدم) نظر خودم را منتشر نمیکنم؛ زیرا شاید به آن بخندید. امّا نظرِ خودم را با یک نصویر برای جلوگیری از بوجود آمدنِ «کویرِ نمک» منتشر میکنم.
این تصویر؛ نظرِ من در رابطه با «پیشگیری» از انتشارِ «عفونَت» است.
شما نیز اگر نظری در این باره دارید؛ بفرستید.
کژدم