۱۳۹۶ تیر ۱۷, شنبه

«شاهین دادخواه» را «بهتَر تَر» بشناسیم. (بخش دوّم ).

نوشته های شاهین دادخواه... (فرا فکنی؛ دروغ پراکنی ... یا افشاگری؟)

دروغ شاخدار دوّم:

شاهین دادخواه در نامهٔ خود در رابطه با ۲ پروژهٔ معروف به  M1 و M2 میگوید که این؛ او بوده است که مدارک و اسناد پروژهٔ M2 را که در همه جا پخش و پلا بوده و پروژه را لو داده بودند را جمع آوری و به ایران منتقل کرده است. ایشان در مناظره با آقای فلاحتی میگوید که این ۲ پروژه؛ انتقال تکنولوژی ساخت موشک بوده اند که M1 مربوط به سوریه بوده و این تکنولوژی  به صورت موفقیت آمیز به سوریه منتقل شده است. امّا پروژهٔ M2  به خاطر سهل انگاری وبسایت تابناک لو رفته بود که مفهومش باید این باشد که تابناک حرفهایی سهل انگارانه زده که پروژه لو رفته است.
این «ملغمه» پرسشهای زیر را تولید می کند:

۱- اگر تابناک در وبسایتش سهل انگاری کرده است؛ پس آن اسناد و مدارکی که در خارج از کشور پخش و پلا شده بودند چیستند؟

۲- انتقال محرمانهٔ «تکنولوژی تولید موشک»؛ آنهم در زمانی که موشکهای تولید شده در ایران؛ فقط «لوله های پرنده» بودند؛ یک داستان پوششی و «رمز نگاری» است. زیرا در همین ۲ هفتهٔ اخیر دیدیم که با پرتاب ۷ موشک «نقطه زن» و بسیار پیشرفتهٔ شان چه افتضاحی به بار آوردند. از ۷ موشک نقطه زن فقط یک موشک به دیرالّزور اصابت کرد و دیگری نیز در المیادین فرود آمد.

به نظر من تنها ماجرایی که عملیّات M1 و  M2 را در جایگاهی که در آن زمان داشتند؛ به همدیگر ربط میدهد؛ ماجرای «عبد القدیر خان» است. پروژهٔ عبدالقدیر خان را «لیبی» لو داد و اسناد آن را از طریق کاناهای گوناگون منتشر نمود که بخشی از آنها اشاره به تولید «پلوتونیوم تسلیحاتی» و یا «کلاهک اتمی» داشته اند و M2 در واقع انتقال ابزار و ادوات هسته ای پاکستانی به لیبی از طرف رژیم ایران بوده است و با توجّه به اینکه ایران و لیبی و عبدالقدیرخان یک مثلّث اتمی را تشکیل میدادند. وزارت اطلاعات مأموریت داشته است که اسناد مربوط به این پروژهٔ مشترک را که  میتوانست اهداف واقعی رژیم ایران را لو دهد را جمع آوری کنند و آقای «خوش تیپ خان» این مأموریت را داشته است تا دامنهٔ این افتضاح را هرچه میتواند کمتر کند.
عملیّات M1 موفق بوده است و نتیجهٔ این موفقیت را «اسرائیل» در چند سال پیش از آغاز جنگ داخلی سوریه؛ بمباران نمود که چند کارشناس کرهٔ شمالی و ایران و سوریه؛ کشته شدند. که نه سوریه بمباران را پذیرفت و نه اسرائیل و نه رژیم ایران.

۳- چرا شاهین دادخواه به «محسن رضایی» پیله میکند؟ پاسخ به این سوال را باید در دوره ای که ماجرای عبدالقدیر خان لو رفت و رژیم انگلهای صفوی به شدّت تحت فشار بود و و از ترس حملهٔ نظامی در زیر زمینها زندگی میکردند؛ هیئت مذاکرات هسته ای که شاهین دادخواه هم یکی از اعضای آن بود؛ بخشی از اسناد را به IAEA دادند و همین تابناک در آن دوره دستهٔ سینه زنی و زنجیر زنی براه انداخته بود که: «آهای ... اسناد را فلّه ای تحویل میدهند». لذا محسن رضایی یکی از کسانی بود که در پرونده سازی جناحی بر علیه شاهین دادخواه دست داشته است. امّا احتمالاً مأموریت انتقال «محمولهٔ M2 » به لیبی را محسن رضایی و یکی از کشتیهای تحت اجارهٔ یکی از شرکتهای صوری متعلّق به محسن رضایی بر عهده داشته است که توسط آمریکا توقیف میشود.
در رابطه با ماجرای قتل فرزند ارشد محسن رضایی نیز به طعنه به او میگوید که آدم بی شخصیّت؛ بُزدل و فرصت طلبی است.

شاهین دادخواه در رابطه با ماجرای علیرضا عسگری و  پناهنده شدن وی به آمریکا نیز وزارت اطلاعات و باند خامنه ای را متّهم میکند که مدیریت امنیتی ضعیف آنها باعث شد که علیرضا عسگری را به دستگاه اطلاعاتی آمریکا تقدیم کردند؛ که البتّه منظور ایشان از ضعف مدیریت امنیتی؛ همان «ناراضی سازی» کسانی است که اشراف اطلاعاتی زیادی به مسائل محرمانه و فوق محرمانه دارند. همچنین و شاید به نوعی میخواهد خامنه ای را تهدید کند که اگر فشارها بر او زیاد شود؛ چه بسا همان ماجرا تکرار شود. که اگر چنین قصدی دارد؛ به خاط ۶ سال دور بودن از مسائل اطلاعاتی؛ دستهایش تقریباً خالی است و آنچه را میداند نیز؛ اطلاعات قدیمی هستند که چه بسا توسط دیگران لو رفته اند و اطلاعات با ارزشی برای او نمانده است تا بفروشد.


در رابطه با قتل فرزندان محسن رضایی ؛ علی ربیعی؛ حسن روحانی نیز به دروغ میگوید که در یک مقطع زمانی کوتاه اتفاق افتاده اند. در حالی این ۳ قتل با فاصله های چند ساله و در یک بازهٔ زمانی ۲۰ ساله اتفاق افتاده اند.

کژدم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر