۱۳۹۱ آذر ۲۵, شنبه

خفّت شکست در سوریه و خنده های تصنعی در تهران

نبردهای خونین سوریه رو به اتمام است؛ شاید یک مسئلهٔ هنوز باقی مانده باشد و آن هم آخرین سنگری است که بشار اسد بخواهد در پشت آن قایم شود. بعد از آغاز فاز نظامی در جنبش مردم سوریه؛ خاندان اسد از همان ابتداء به فکر پایان نبرد و عقب نشینی نهایی بوده و در این راستا شروع به ساختن برج و باروهای نظامی در مناطق عمدتاً علوی نشین نمودند و از علوی های پراکنده در سایر استانهای سوریه نیز برای کوچ کردن به آن ناحیه دعوت به عمل آمد ولی این فراخوان به نتیجهٔ مطلوب نرسید و بسیاری از علویهای ساکن مناطق سنی نشین خانه و کاشانهٔ خویش را ترک نکردند و در این نبرد اعلام بیطرفی نمودند. در چند روز اخیر نیز تعدادی حدود ۲۰۰ نفر از علویهای ساکن یک روستا توسط نیروهای بسیجی بشار اسد؛ معروف به «شبیحه» و همچنین بمباران قتل عام شدند. اکنون این احتمال وجود دارد که منطقهٔ اصلی علوی نشین در مذاکرات پشت پرده به عنوان منطقهٔ مستقل و جدا شده از سوریه مطرح شود و جلوگیری از کشتارهای انتقامجویانهٔ علوی ها و رعایت حقوق بشر بهانهٔ اصلی به کرسی نشاندن این طرح باشد. البته رژیم اسد در چنان شرایطی نیست که برای عقب نشینی نهایی قادر به تعیین شرط باشد و اینگونه شرط و شروط ها توسط روسها و رژیم جمهوری اسلامی؛ برای حفظ بخش کوچکی از منطقهٔ نفوذ از دست رفته؛ به عنوان «جای پا» مطرح میشود. اکنون رژیم اسلامی ایران در حال مذاکره با حکومت عراق برای کوچانیدن شیعیان سوری که در قتل عامهای سوریه و همکاری با نیروهای بشار اسد دست داشته اند؛ به عراق میباشند. روسها نیز در حال تدارک خارج نمودن اتباع خویش از خاک سوریه بوده و فریاد انتقام که با بیانیه های گوناگون تهدید به قتل عام اتباع روسی و ایرانی میکنند به اشکال رسمی و غیر رسمی انتشار می یابند. وجود چنین بیانیه هایی نشان از پایان حاکمیت علویها از یک سو و ظهور «خط انتقام» از سوی دیگر دارد.
در حال حاضر حدود ۱۴ هزار نفر جنگجوی بسیار زبده و آموزش دیدهٔ سلفی - جهادی مرتبط با القاعده؛ به عنوان نیروهای خارجی در سوریه حضور دارند که از طرف کشورهای حوزهٔ خلیج فارس حمایت مالی و تسلیحاتی میشوند و حکومت ترکهای عثمانی نیز نقش انتقال آنها به سوریه و ایجاد مسیرهای امن تدارکاتی و حمایتی از آنها را به عهده داشته است. این نیروها تنها برای سرنگونی رژیم اسد و کوتاه کردن دست رژیم جمهوری اسلامی وارد سوریه نشده اند و به این زودی ها از سوریه خارج نخواهند شد. وظیفهٔ بعدی آنها کشتار شیعیان و علوی ها برای خشکانیدن تمامی خطوط مقاومت طایفهٔ علویها و شیعیان سوری و در ادامهٔ ماموریت تعریف شدهٔ خود در جهت گسترش بحران به دو سوی دیگری که شیعیان در آن نقش تعیین کننده دارند خواهد بود. این بحران به سوی لبنان و عراق گسترش خواهد یافت و از همین روی است که حکومت اقلیم خودمختار کردستان عراق در حال حرکت به سوی اتحاد بیشتر میان بارزانیها و طالبانیها بوده و دیدار آقای مسعود بارزانی از نیروهای پیشمرگ در کرکوک نیز در همین راستا بوده است که از طرف حکومت عربهای شیعه مسلک حاکم برعراق به عنوان اعلام جنگ پنهانی تعبیرشد. حکومت خود مختار اقلیم کردستان عراق از مدتها پیش در حد توان خود؛ جهت کنترل بحران در کردستان سوریه دست به تلاشهای بی نظیری زده است که مطمئناً بی ثمر نخواهند بود.
آقای ژنرال قاسم سلیمانی و سپاهیان تحت امر ایشان بعد از این باید در ۴ جبهه کار کنند و البته از چند هفتهٔ پیش نیز در سکوت کامل در حال تدارک آن بوده اند:
۱- انتقال مزدوران شیعه مسلک سوری و خانواده هایشان به ایران و عراق.
۲- عقب نشینی تدریجی نیروهای سپاه از سوریه.
۳- کمک به حزب الله لبنان برای کنترل ادامه و گسترش بحران به سوی لبنان.
۴- کنترل گسترش بحران سوریه در عراق. 
اگر آقای قاسم سلیمانی شنیده باشند بیش از یک سال پیش این روزها را برایشان ترسیم کرده بودم  و باز هم میگویم که این ژنرال همچنان در حال دویدن به دنبال نخودسیاه است. آنچه که به سپاه قدس مشهور است؛ اساساً برخلاف تصوری که در ذهن عمومی از آن به عنوان نیروهای زبدهٔ میدانی ساخته شده است نیست.  اصلی ترین کار سپاه قدس جمع آوری اطلاعات و یافتن کانونهای بحران زده و بررسی شیوه های نفوذ و نهایتاً ایجاد شبکه ها و آموزش نیروهای مزدور غیر ایرانی و ایجاد چتر حمایت لجستیکی و داشتن نقش طراحی استراتژیک میباشد و نبرد های میدانی را از طریق نیروهای مزدور به پیش میبرد. این شیوهٔ کار فرهنگ خاص خود را در طول سالیان دراز در سپاه قدس نهادینه کرده است و همیشه از درگیری مستقیم گریزان بوده اند. سپاه پاسداران در تمامی درگیریهای مستقیم خودش در کردستان نشان داده است که همیشه دچار تلفات سنگین شده است و این یکی از نتایج فرهنگ نهادینه شدهٔ استفاده از نیروهای مزدور است.
 این شیوهٔ کار بخشی از فرهنگ سیستم اطلاعاتی روسی است که البته به این گستردگی از آن استفاده نمیکردند و لی بعد از آموزش نیروهای نظامی و امنیتی رژیم توسط روسها؛ نیروهای رژیم این شیوه را تبدیل به شیوهٔ غالب رفتاری خود نموده اند. یکی از نتایج میدانی کاربرد وسیع این شیوه؛ مردار شدن بیش از ۴۰ نفر از فرماندهان ارشد سپاه در بمبگذاری بلوچستان بود. در آینده شاهد خواهیم بود که نیروهای سپاه و بسیج در درگیریها؛ به صورت گلّه ای کشتار خواهند شد. گسترش این شیوه و تبدیل نمودن آن به شیوهٔ غالب؛ باعث بوجود آمدن رانت خواری گسترده و مقاطعه کاری عملیاتهای نظامی نیز گردیده و فساد در درون تمامی تار و پود سپاه گسترش یافته است. آنهایی که از سپاه قدس در ذهن خود هیولایی ساخته اند به چشم خود خواهند دید که این نیرو در میدان عملیاتی بسیار بی دست و پا عمل خواهد کرد. دیدن آن روزها دور نیست.
اکنون سپاه قدس بعد از شرکت در اینهمه کشتار و قتل عام در سوریه با کوله باری از خفّت و حقارت شکست و تنفر مردم سوریه؛ تبعات سنگین ناشی از موازنهٔ قوا در منطقه؛  دست از پا درازتر در حال تدارک خروج تدریجی از سوریه است و عربده های رهبر فرزانه نیز در گلویش خشک خواهد شد.
اما برای لاپوشانی این خفّت بزرگ؛ اتاقهای فکری رهبر فرزانه بامبول مذاکرات مثبت هسته ای را تدارک دیده اند و فریدون عباسی و سلطانیه در این نمایشنامه قرار است تا نیششان را تا بناگوش باز کنند تا تمامی نگاهها و افکار مزدوران و هواداران قلاده به گردنشان به سوی میدانی دیگر جلب شود و ندانند و نفهمند که در سوریه چه گذشت و چه میگذرد و هزینه های پیشین و جاری و آیندهٔ این بحران برای رژیم چه بوده و چه خواهد بود؟
ادامهٔ این خنده های مصنوعی تنها با دادن امتیاز به گروه ۱+ ۵ در برابر «هیچ» امکان پذیر خواهد بود؛ مگر آنکه بوقهای تبلیغاتی رژیم شل شدن طناب دار بر گردن خویش را به عنوان پیروزی و دست آورد به خورد قلاده به گردنها بدهند (البته اینها همیشه مشتری دائمی این گونه از پیروزیها هستند). همچنین به مردم نیز چنین نشان دهند که در حال مذاکرات مثبتی هستند که حتماً نتایج مثبت اقتصادی نیز به دنبال خواهد داشت و لازم نیست که زیاد نگران باشند.
به این میگویند: رهبری فرزانه.... و معصوم با عصمت اکتسابی......
 به این میگویند: هوش و درایت اتاقهای فکری که تمامی فکر و ذکرشان این است که چگونه با هزینه کردن از جاهای دیگر بتوانند برای چند روزی زخمهای شکستها را ماله کشی  و وصله پینه کنند و جلو دوربین لبخند بزنند...... اگه رفسنجانی هنوز هم امام جمعه بود؛ بعد از هر عشوه خرکی لب پایینشو هم برای کامل شدن کرشمه هاش گاز میگرفت. (به فیلمهای قدیمیش نگاه کنید).
به این میگویند: فروپاشی دژهای استراتژیک....
به این میگویند: استیصال...........
به این میگویند: شکست استراتژیک..........
به این میگویند: ..... هوی.... بسیجی الاغ........ تا کی میخوای همینطوری بارت کنن و مثل خر فکر کنی که عجب سیاستمداریه این رهبر تان؟؟؟!!!!!!
گویا هنوز هیچکس نمیدونه که چه آشی داره پخته میشه.... وقتی که دیگ آش  داغ؛ برگشت روی همه... آنروز خیلی دیر خواهد بود...
به این میگویند:.... هوی......... اپوزیسیون گاو..... با تو اَم.... آره با تو اَم ......... تا کی میخوای نشخوار کنی؟ 

کژدم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر