۱۳۹۰ اسفند ۶, شنبه

آغاز تغییرات مهم در جنبش مردم سوریه

روز جمعه مطابق با پنجم اسفند ماه ۱۳۹۰ معاویه ای؛ برابر با ۲۴ فوریهٔ میلادی؛ اولین گروه از نیروهای صلیب سرخ جهانی وارد شهر ویران شدهٔ « حمص» در سوریه شدند و بلافاصله تلاشها برای خارج ساختن زخمی ها به طرف ترکیه آغاز شده است. بنا بر منابع اطلاعاتی غرب؛ حکومت ترکیه و رئیس جمهوری آمریکا به طور محرمانه به بشار اسد پیغام داده اند که هرگونه دخالت نیروهای حکومت علویها؛ نیروی هوایی آمریکا و ترکیه به حفاظت از نیروهای امدادگر صلیب سرخ به پرواز در خواهند آمد. کنفرانس تونس که عملاً به طور رسمی شکست خورد؛ راههای جدیدی را بر روی کشورهای عربی و ترکیه . آمریکا و اروپا گشود که با با ورود نخستین گروههای امدادگر صلیب سرخ جهانی؛ وارد فاز جدیدی گردید. این فاز آغاز دخالت نظامی کشورهای غربی و عرب را به دنبال خواهد داشت. موضع گیری صریح اسماعیل هنیه؛ یکی از رهبران حماس بر علیه رژیم سوریه و طرفداری از جنبش مردم سوریه نشانگر نقطهٔ عطفی است که در معادلهٔ  نبرد مردم سوریه بر علیه رژیم علویها حاصل شده است. اکنون رژیم اسلامی شیعی مسلک حاکم بر ایران؛ با موضع گیری اسماعیل هنیه که در واقع یکی از رهبران سیاسی؛ اخوان المسلمین فلسطین است؛ در تنگنایی بیش از حد قرار گرفته است. همانگونه که ماهها پیش؛ پیش بینی کرده بودم؛ بعد از به قدرت رسیدن اخوان المسلمین در مصر؛ آن دوستی دیرینه میان حکومت شیعی حاکم بر ایران و اخوان المسلمین؛ در هم خواهد شکست؛ و اظهارات اسماعیل هنیه بعد از ماهها آغاز این فرو پاشی در روابط رژیم شیعی با اخوان المسلمین است.
در صورت مقاومت رژیم اسد در برابر کمکهای انسانی برای آسیب دیدگان مردم سوریه؛ باید منتظر ورود نیروهای نظامی مشترک عربی در سوریه بود. همچنین در ادامهٔ این روند باید منتظر تنشهایی در لبنان؛ میان نیروهای حزب الله و جنبش امل اسلامی ( هر دو شیعی مسلک) و سایر نیروهای مخالف سوریه نیز باید باشیم. 
از سوی دیگر پذیرفته شدن خودمختاری برای کردستان سوریه از طرف بخش بزرگی از سازمانها و گروههای گرد آمده در شورای ملی انقلاب سوریه باید منتظر حضور فعال تر کردهای سوریه نیز باشیم که مدتها ست که به خاطر عدم توافق بر روی خودمختاری کردستان سوریه؛ نقش کمرنگتری در جنبش ایفا میکردند. لذا با ورود دیگربارهٔ مردم کردستان به جنبش بر اندازی رژیم اسد و تسلیح نیروهای انقلاب سوریه؛ باید منتظر روزهای بهتری برای مردم بی دفاع سوریه باشیم. هرچند که نبردهای بسیار خونینی در پیش است؛ همانگونه که بارها گفته ام تنها راه چیره شدن بر حکومتهایی از نوع رژیم اسد و جمهوری ننگین اسلامی حاکم بر ایران؛ برخلاف نظریات « تیتیش مامانی» راهی خونین است و از کوره راههایی میگذرد که بابک خرمدین پیمود.
رژیم اسد که از ماهها پیش دست به کار ساختن دژهای مقاومت علویها در برابر اکثریت مردم سوریه و تشویق علویها به مهاجرت به مناطق علوی نشین نموده بود؛ اکنون با فاز جدیدی از جنبش روبرو خواهد شد که تمامی علوی مسلکها را هدف نفرت عمومی و خطر قتل عام قرار دهد.
آنهایی که خود را به عنوان بخشی از جنبش آزادیخواهی ایران وارد معادلهٔ مبارزه نموده اند ولی در عمل به جز حرافی و بازی با کلمات کار دیگری نمیکنند و با کوبیدن بر طبل مخالفت با حکومت فدرال در ایران قد علم کرده اند باید بدانند که با سخنرانیهای کلیشه ای و نپذیرفتن فدرالیسم؛ آب در آسیاب دشمنان ایران میریزند و دشمنان واقعی چهارچوب ارضی ایران و وحدت ملی مردم ایرانند. کینه ها و دشمنی هایی که ۱۴۰۰ سال حاکمیت اندیشه های ناپاک اسلامی و بویژه اندیشه های کثیف شیعهٔ صفوی در میان اقوام ایرانی بوجود آورده است؛ بدون پذیرفتن حاکمیت فدرال؛ قابل پاک شدن و تبدیل به وحدت ملی نیست.
روسها به عنوان مهمترین کشور حامی رژیم اسد؛ اکنون نگرانیهای واقعی و استراتژیک خود را آشکار نموده است که با سخنان دیمیتری مدودف  رئیس جمهور روسیه آشکار گردید. آقای مدودف نگرانی روسیه در رابطه با تغییراتی که در آینده در آسیای مرکزی رخ خواهد داد را نگرانی بزرگ روسیه نامیده است.. ماهها پیش در مقالهٔ خاورمیانهٔ بزرگ خاطر نشان ساختم که طرح استراتژیک خاورمیانهٔ بزرگ تنها در خاورمیانه محدود نخواهد ماند و آفریقا و پاکستان و افغانستان و آسیای مرکزی را نیز در بر خواهد گرفت.

کژدم

۱۳۹۰ اسفند ۳, چهارشنبه

اخبار مهم جهان در چند سطر

ژنرال ماکاروف در مصاحبه با خبرگزاری Russia Today گفته است که بین آپریل تا ژوئن به ایران حملهٔ نظامی خواهد شد. همچنین روسها برای کنترل بحران جنگ در منطقه آماده میشوند. نمایندهٔ روسها در ایران این خبر را با آب و تاب منتشر نموده است. ( اینجا)
رئیس جمهور آبخازیا که بخشی از گرجستان است؛ مورد حملهٔ نظامی قرار گرفت ولی جان سالم به در برد. ( اینجا)

شاید منظور روسها این باشد که : آبخازیا رو به ما بدین و ماهم دربارهٔ ایران؛ شتر دیدی ندیدی. یا اینکه در این هیر و ویر روسها هم آبخازیا رو میگیرند.( مثل داستان اوستیای جنوبی)

میگویند که میرحسین موسوی در گفتگوی تلفنی با فرزندانش گفته است که بر مواضع پیشین خود ایستاده است.

شاید آقای میر حسین موسوی منظورشان این است که: همچنان میخواهند رای مردم را پس بگیرند. شاید هم منظورشان این است که احمدی نژاد خیلی بد و بی تربیت است. شاید هم منظورشان این باشد که « دوران طلایی خمینی» خیلی خوب بود و همگی با هم میخوردند و میکشتند ولی حالا « لوف لوف» یکی از دار و دسته ها کمتر شده. به هر حال گذشته از اینکه ایشان روی کدامین مواضع روشن و مشخصی ایستاده اند؛ یک پیام روشن برای « سبزهای مذهبی» دارند و آن اینکه : اینقدر بایستید تا زیر پاتون علف « سبز» بشه. منهم گاهگاهی از عطسه و سرفه و کمردرد براتون پیغام میدم.

معاون پشتیبانی ستاد کل نیروهای مسلح؛ ( محمد حجازی) گفته است که دیگر نمیتوانند و نمیخواهند منتظر باشند که کسی به آنها حمله کند و پیش از او نیز چند نفر گفته اند که ما حساب همه رو میرسیم ( میگویند که همهٔ این گویندگان چادرهاشونو بسته بودند دور کمرشون). بازهم  میگویند که فرمانده ناوگان پنجم آمریکا مستقر در خلیج فارس نیز چند روز پیش گفته بود که مرد میخوام «جوم بوخوره».

شاید راستی راستی خبرهائیه و ما نمیدونیم؟!

اون دوربینو بده ببینم چه خبره؟

۱۳۹۰ بهمن ۳۰, یکشنبه

پروژهٔ قهرمان سازی اتاقهای فکری رژیم ننگین اسلامی

«محمد نوریزاد» که زمانی بر روی اجساد فرزندان ایران که توسط رژیم منحوس اسلامی تیرباران میشدند؛ رقص و پایکوبی میکرد؛ اکنون اسهال قلم گرفته است ولی تمامی آنچه که مینویسد به یک جمله ختم میشود : « نجات جمهوری اسلامی و اسلام ننگین».
وزارت اطلاعات هم برای بر سر زبانها انداختن و جا انداختن این «کثافت مادرزاد» پروژه های افشاگری قلابی راه می اندازد. تمامی پروژهّ مندرس و نخ نما شده ای که برای قهرمان سازی « اکبر گنجی» و همپالگیهایش اجرا شد؛ اکنون دوباره تکرار میشوند. حشمت الله طبرزدی از زندان اوین پیام ویدیویی صادر میکند. اکنون نیز نوبت حیوان کثیف دیگری رسیده است که به « قهرمان» تبدیل شود نام این حیوان کثیف و « آقازاده» مهدی خزعلی است. سبزهای مذهبی بر طبل تبلیغ برای این حیوانات درنده که از جنس خودشان هستند میکوبند.
پاسخ مردم به فراخوان ۲۵ بهمن سبزهای مذهبی و اصلاح طلبان قلابی و توده ایهای پیک نت (که همچنان روس تبار مانده اند)؛ با اینکه از سوی بعضی محافل ظاهراً سکولار هم برای عقب نماندن از قافله به آن پیوستند؛ یک پاسخ دندان شکن بود. مردم به تمامی این ارازل شبه سیاسی همان پاسخی را دادند که به « سرلشکر هخای مخبّط سلطنت طلب» در فراخوان اول مهر دادند. بی آبرویی خاتمی و موسوی و کروبی و سایر جلادان مردم ایران که برای نجات رژیم اصلاح طلب شده اند. دیگر هیچ سودی برای نجات رژیم ندارند. لذا این پروژهٔ « اصلاح طلب سازی» به قهرمانان جدیدی نیاز دارد که خونی تازه به جسد « اصلاح طلبان حکومتی» تزریق کند.
۲۵ بهمن مرگ کامل اصلاح طلبی و یک شکست مفتضحانه بود. پاسخ منفی مردم به فراخوان ۲۵ بهمن نه تنها برای « سبزهای مذهبی» بلکه برای رژیم ننگین اسلامی و لجنزار کرم پرور « قم» نیز یک زنگ خطر بود. اتاقهای فکری رژیم تازی پرستان شیعی مسلک؛ بعد از شکست پروژهٔ « ناسیونالیسم قلابی صفوی» که تنها کاریکاتوری از ناسیونالیسم برای ادامهٔ حیات رژیم اسلامی بود. اتاقهای فکری رژیم دوباره به فکر بازتولید قهرمانان قلابی اسلامگرای آزادیخواه ( اگر بتوان به روسپی باکره باور داشت؛ میتوان به اسلامگرای آزادیخواه نیز باور داشت) افتادند. اما این پروژه نه برای شرکت دادن آنها در انتخابات؛ بلکه برای روزهای بعد از سرنگونی رژیم است که بتوانند بوسیلهٔ این عوامل؛ سرهای خود را از چوبه های دار نجات دهند و ثروتهای به یغما رفتهٔ مردم بی پناه ایران را از پیگرد قانونی برای برگردانیدن آنها به خزانهٔ ملی جلوگیری کنند و یک پایشان در کشورهای غربی و پای دیگرشان همچنان در سرزمین آریایی باشد. این پروژه برای نجات تشکل های کرم پرور « قم» است تا بتوانند مدرسه های اسلامی را از فروپاشی نجات دهند و اسلام را به « اسلام بد» و « اسلام خوب» تقسیم نموده و بعد از سرنگونی رژیم منحط آیین تباهی؛ همچنان ریشه را و لجنزار را حفظ نمایند؛ تا در زمانی دیگر ثمر دهد.
باید یاد آور شد که بسیاری از این « آقازاده ها» در کشورهای اروپایی و کانادا و آمریکا استقرار یافته اند و برای حفظ امنیت خود و خانواده های جلادشان و همچنین حفاظت از اموال به غارت رفتهٔ مردم ایران به « سبز مذهبی اصلاح طلب» تبدیل شده اند تا خود و خانوادهٔ شان را در حاشیهٔ امن قرار دهند و این کرمهای لجنزار اسلام باید توسط نیروهای میهن پرست شناسایی شوند.
آنانی که چه آگاهانه و چه نا آگاهانه برای کرمهای لجنزاری مانند مهدی خزعلی و طبرزدی و اکبر گنجی مویه میکنند و تحت نامهای قلابی از قبیل « اتحاد ملی» برای این پشه های مالاریا شعرهای جانگاه میسرایند؛ باید بدانند که در این خانه دیگر کسی نیست که در را به روی یاوه های آنها باز گشاید.
۲۵ بهمن نشان داد که تنها نیروهای مصمم به سرنگونی رژیم تازی پرستان هستند که در صورت داشتن لیاقت رهبری؛ رهبری جنبش آزادیخواهی را به دست آورند. راه سرنگونی رژیم از کوچه هایی که «بابک خرمدین» پیمود میگذرد. راهی خونین؛ با استراتژی ریشه کنی مالاریا.

پاینده ایران؛ برقرار باد آیین ریشه ای؛ کوبنده تندر

کژدم

۱۳۹۰ بهمن ۲۵, سه‌شنبه

دست و پا چلفتی های سپاه قدس

یک ماه پیش؛ ولی امر فرزانهٔ مخبّط مسلمین جهان؛ باد در غبغب انداخت و تهدید به  عملیات نظامی برون مرزی نمود. بعد از آن یکی از اعضای حزب الله لبنان در بانکوک دستگیر شد و انبار مهمات جوخهٔ عملیاتی را در حومهٔ « بانکوک» لو داد. پریروز؛ بازهم این ولی فقیه فرزانه که جانشین راستین « محمد عایشه باز» است ( به مناسبت روز عاشقان یعنی روز والنتاین خوب است که از عشق ممّد رسولولّای بچه باز ۵۴ ساله و عایشهٔ ۶ ساله هم یادی بشود که آنهایی که مسلمان هستند اندکی شرم کنند؛ و زر زیادی دربارهٔ اسلام نزنند مخصوصاً اصلاح طلبهای کروبی و موسوی) بازهم  بر اساس الهامات الهی؛ فرمودند که عملیات خواهند نمود. یک بمب در هندوستان منفجر کردند و بمب دیگر هم در تاجیکستان لو رفت و خنثی شد. اما اینبار نفرات کم آوردند و مجبور شدند از نفرات فارسی زبان استفاده کنند ( که به اشتباه ایرانی نامیده میشوند). این نفرات سپاه قدس هم که در انبار مهمات در حال « یه غل دو غل» بازی بودند یکدفعه دچار انفجار در خانه شده و فرار میکنند و یکی از آنها بمبش را که ظاهراً توی شورتش قایم کرده بود ولی محکم نبسته بود؛ بمب لیز میخورد و در ناحیهٔ پاهایش منفجر میشود و اکنون در بیمارستان است تا خوب شود و همهٔ ماجرا را لو بدهد. وقتی که ماجرای امروز را شنیدم؛ یاد ماجرای طرح عملیاتی برای کشتن سفیر آمریکا افتادم که بعضی از مجلات وابسته به جناحهای دوستدار معامله با رژیم مقالاتی نوشتند و گفتند که چون این عملیات ناشیانه بوده است پس نمیتواند کار سپاه قدس باشد. حال می بینیم که سپاه قدس در حال « خیط کاشتن» است و خود را مسخرهٔ عالم کرده است. ۵ عملیات غیر حرفه ای و بچگانه در عرض دو ماه؟!!! خاک بر سر قاسم سلیمانی که فکر میکنه یاد دادن سینه خیز و بشین پاشو توی پادگان محافظت شده خیلی شاهکاره.  و خاک بر سر ولی فقیه مخبّط فرزانه( جانشین رسولولّا) که روی چنین نیروهایی حساب باز کرده.  ( خیط کاشتنهای بیشتر را در رویارویی با نیروهای غرب خواهید دید. باور ندارید؟ صبر کنید تا باور کنید).
اما اینها مهم نیستند. اینها برای خندیدن خوبند. مسئلهٔ مهم جای دیگه ای هست که من هم فکرش را نکرده بودم ولی با حماقتهای دیپلماتیک روسها در رابطه با سوریه و حمایت از بشاز اسد؛ مسئلهٔ سوریه به بن بست دیپلماتیک تبدیل شده است و شاید کانون حمله نه سوریه؛ بلکه ایران باشد.
وبسایت « دیپلماسی ایرانی» که رواج اندیشه های « رفسنجانی» و سایر اصلاح طلبان را به عهده دارد؛ در مقاله ای که هدف آن پراکندن اطلاعات غلط است؛ ادعا میکند که چون « القاعده» وارد معادلهٔ سوریه شده است؛ لذا آمریکا و سایر کشورهای غربی آچمز خواهند شد و باید به پیشنهاد روسیه و بشار اسد؛ تن در دهند. نویسندهٔ این مقاله چنان از ورود القاعده به معادلهٔ سوریه خوشحال است که نمیتوان دم خروس را قایم کرد؛ و این شبهٔ قوی به وجود می آید که القاعده از طریق سپاه قدس وارد معادلهٔ سوریه شده است و نه آنچه که نویسندهٔ مقاله تلاش دارد آنرا مراکز سلفی جهادی سعودی معرفی کند. در این تحلیل سرا پا غلط عمدی؛ به شکلی بسیار احمقانه فکر میکنند که میتوانند این اطلاعات غلط را به خورد استراتژیستهای غربی بدهند . ورود القاعده را به نام عوض شدن قاعدهٔ بازی مینامند که منجر به ترس غرب از ورود القاعده و تن دادن به پیشنهاد روسها و رژیم اسد خواهد نمود. در حالی که در واقع خود و هواداران « نئاندرتال» خود را فریب میدهند ( اینجا). البته این وبسایت هم مانند سایر وبسایتهای وابسته به رژیم؛ مقالات خود را در آرشیو نگه نمیدارند و معمولاً آنها را را حذف میکنند تا جلوی آبرو ریزی به خاطر « خیط کاشتنها»ی خود را پاک کنند. اما آنچه که از این مقاله میشود فهمید؛ این است که آنچه که به عنوان هدفی برای فروپاشی در نظر کشورهای غربی مطرح است؛ مثلث رژیمهای ایران و سوریه و لبنان است و نهایتاً به فروپاشی حکومت شیعی عراق نیز منجر خواهد شد. اکنون رژیم سوریه در وضعیت اسفباری قرار دارد و روسها نیز از حول حلیم در دیگ افتادند و با وتوی قطعنامهٔ دوبار اصلاح شده؛ ماجرای سوریه را به بن بستی کشاندند که تنها راه حل نظامی دارد. ورود القاعده به معادلهٔ سوریه میتواند نفس رژیم اسد را بند آورد و قدرت مانور سوریه در یاری رساندن به حزب الله لبنان را تضعیف نماید. همچنین در لبنان نیز درگیریهای نظامی پراکنده ای میان نیروهای حزب الله و نیروهای ۱۴ مارس در حال شکل گرفتن است و در چنین شرایطی سناریوی تاختن اسرائیل به حزب الله لبنان و ایران و یورش سراسری بیگانگان به ایران و لبنان بسیار بالا میرود و روسها و چین را آچمز خواهد نمود.  اگر روسها به حماقت خود ادامه دهند؛ سناریوی حمله به لبنان و ایران؛ تبدیل به سناریوی روز خواهد شد.
اکنون رژیم در شرایطی بسیار اسفباری قرار گرفته است و حاضر است با حاتم بخشیهای بزرگ تنها یک جملهٔ رهبران گروههایی همچون حماس را برای مطرح شدن در رسانه ها را حتی اگر به طور موقت هم که شده خریداری نماید تا ببیند که فردا چه میشود؟  این حاتم بخشیها و عملیاتهای خنده دار برون مرزی توسط « دست و پا چلفتی» های سپاه قدس تنها به این خاطر است که رژیم « عقبهٔ بین المللی» خود را به رخ غرب بکشد. اما خیط کاشتنهای پی در پی ( ۵ شکست در ۵ عملیات) ذهنیت دیگری را از  رژیم عربده کشان اسلام؛ در ذهنها ترسیم میکند.

کژدم  

۱۳۹۰ بهمن ۲۱, جمعه

تحلیلی کوتاه بر سه خبر مهم

مانور بزرگ آبی-خاکی آمریکا

در چند روز اخیر خبر مانور عظیم آبی خاکی آمریکا و کشورهای اروپایی و کانادا در سواحل شرقی آمریکا با نام ( Bold Alligator ) که به فارسی « سوسمار بی باک» ترجمه شده است؛ اهدافی شبیه به اهدافی که در رابطهٔ جنگ با ایران مطرح هستند را دنبال میکنند. همزمان با این اخبار علنی؛ خبرهای دیگری نیز وجود دارند که منتشر نمیشوند. مانند انتقال نیروهای آمریکایی و ادوات جنگی به عربستان سعودی که هم اکنون در جریان است و در آینده شاید از خود بپرسیم که اینهمه نیروی نظامی چند ملیتی؛ در عربستان چگونه یک شبه ظاهر شده اند؟ خبر پیاده شدن نیروهای ویژهٔ امریکایی در سلطان نشین عمان و یمن نیز بعد از انجام عملیات؛ امروز در خبرهای خبرگزاریهای رسمی  ظاهر شد.  مانور بزرگ مشترک نیروهای آمریکایی- اسرائیلی که قرار بود هفته ها پیش از این آغاز شود؛ کان لم یکن؛ اعلام شد و به غیر از انتشار اطلاعات ضد و نقیض در بارهٔ لغو آن؛ منتشر نگردید. رئیس جمهور فرانسه که چند ماه پیش بر طبل جنگ میکوبید؛ امروزه جنگ را ویرانگر و نتایج منطقه ای آن را غیر قابل پیش بینی و درد آور میخواند.
از سوی دیگر خبرهایی مبنی بر ورود محدود نیروهای ویژهٔ کماندویی انگلیسی به خاک سوریه و حضور آنها در در شهرهایی که کنترل آنها به تمامی و یا به صورت پراکنده در دست نیروهای « ارتش آزاد سوریه» است؛ در منابع اطلاعاتی غرب مطرح شده است.
حکومت ترکهای عثمانی نیز این مسئله را در ستاد مشترک ارتش و جلسات دولت مورد بر رسی قرار داده است.

خبر مهم روسی

برخی از منابع اطلاعاتی روسیه؛ اظهار میدارند که دولت روسیه در پی معاملهٔ سوریه در برابر ایران میباشد و سفر اخیر وزیر امور خارجهٔ روسیه؛ آقای لاوروف به دمشق نیز بر همین پایه استوار میباشد. عده ای از مقامهای حکومتی و یا حکومتی سابق روسیه که خواسته اند نامشان فاش نشود این نظریه را به اطلاع برخی از نشریات روسی رسانیده اند و «وتو»ی بیانیهٔ پیشنهادی و دوبار اصلاح شدهٔ کشورهای عربی در شورای امنیت سازمان ملل و همچنین سفر چند روز اخیر وزیر امور خارجهٔ روسیه به دمشق را در این راستا ارزیابی نموده و خاطر نشان ساخته اند که تمامی این حرکتها برای « خریدن وقت بیشتر» ؛ برای به ثمر رسانیدن معاملات پشت پرده درجهت دست شستن از ادامهٔ پشتیبانی از رژیم اسد؛ در برابر گرفتن تضمین از غرب برای عدم حملهٔ نظامی به ایران بوده است. دولت کنونی روسیه تمامی این ادعاها را بی اساس خوانده و اظهار داشته اند که نمیخواهند سوریه را در برابر ایران معامله کنند.

سازمان مجاهدین؛ موساد و قتلهای مرموز

طبق خبری که در شبکهٔ تلویزیونی nbc News منتشر شد؛ سازمان موساد با همکاری سازمان مجاهدین خلق به عنوان بازوی عملیاتی؛ چهار مورد قتلی را که به قتلهای مرموز دانشمندان هسته ای ایران مشهور است را به طور مشترک انجام داده اند. البته این ماجرا هفته ها قبل با اظهارات غیر رسمی و پر از « ملچ مولوچ»  مقامات آمریکایی در بارهٔ این قتلها آغاز گردید ( اینجا). سپس مجلهٔ تایم همان نظریه را به صورتی روشنتر مطرح ساخت و پای اسرائیل به میان کشیده شد ( اینجا)؛ و اکنون  با انتشار خبر جدید توسط  nbc News  شاید به پرده های آخر این نمایش  نزدیکتر شده باشیم. 
مسئلهٔ اساسی در این گونه از خبر رسانیها این است که زمانی که نام مشخصی از متهمین ( اسرائیل و مجاهدین خلق) برده شده است؛ منابع خبر « ناشناس» مانده اند و زمانی که فرد مشخصی( لئون پانه تا) سخن  میگوید؛ سخنانی « مه آلود» بر زبان می آورد؛ مانند « ما حدس هایی میزنیم ولی مطمئن نیستیم». به همین دلیل اینگونه اظهارات از نظر قضایی کاملاً بی ارزش هستند و مانند همان افشاگریهای اصلاح طلبان و « پاسدار مدحی» و یا احمدی نژاد؛ اهداف خاصی را دنبال میکنند که لزومی به « محکمه پسند بودن» ندارند و هدف آنها نوعی از دیپلماسی عمومی و مهندسی افکار است.
تمامی اجزای سناریو به خاطر ابهام و مه آلود بودن عناصر اصلی سناریو؛ نشان میدهد که این سناریو برای انجام یک معامله طراحی شده است و در صورت شکست معامله؛ به خاطر ابهام و مه آلود بودن آن میتوان به راحتی عقب نشست  و موضوع را بعد از مدتی سکوت خبری؛ به راحتی به فراموشی سپرد و ارزش آنراتا حد یک جنجال بی اساس ژورنالیستی پایین آورد؛ عملی که رسانه ها هر از گاهی به آن دست می یازند و برای بالا بردن تیراژ فروش به جنجال آفرینی می پردازند.

حدسهای من در بارهٔ پشت پرده ها

در علوم نظامی میگویند که : «نمایش قدرت؛ بخشی از کاربرد آن است». تمامی آنچه که به شکل مانورهای نظامی و انتقال نیروها و سنگر بندیها و تهدیدها دیده میشوند؛ میتوانند در همین حد از « نمایش قدرت» بمانند و مسائل مورد اختلاف از طریق کانالهای « دیپلماسی پنهان» مورد بحث و معامله قرار گیرند؛ اما مسئله این است که نبرد دیپلماتیک؛ با سخنوریهای غرّا و یا چند نفر حقوقدان زبر دست به پیش نمیرود و نیاز به « اهرمهای فشار فیزیکی» دارد. تمامی تحرکات نظامی  طرفهای درگیر و بحثهای رسانه ای و تحریمها؛ اجزاء تشکیل دهندهٔ این « اهرمهای فشار» هستند. اما از سوی دیگر این اهرمها باید به گونه ای طراحی شوند که در صورت بی ثمر بودن نبرد های دیپلماتیک؛ به عنوان حربهٔ نهایی ظاهر شده و حرف آخر را در میدان نبرد فیزیکی بزنند.
هرچند که برخی از اظهارات مقامهای دولتی و یا احزاب اپوزیسیون؛ تنها به خاطر جلب رای؛  مطرح میشوند. اما اظهاراتی نیز وجود دارند که بسیار جدی هستند و معمولاً با عمل همراهند. تلاشهای مشترک رژیم اسلامی ایران و روسیه و اندکی رقیقتر مواضع چین برای جلوگیری از سقوط رژیم اسد؛ بسیار جدی هستند ولی « ابدی» نیستند. روسها میدانند که اگر رژیم اسد در سوریه؛ به تنهایی خط قرمز نمیتواند باشد؛ اما وابستگی رژیم اسلامی ایران به بقای رژیم اسد؛ ارزش حاکمیت رژیم اسد را بسیار بیشتر از آنچیزی که به تنهایی میتواند داشته باشد؛ بالا میبرد. روسها میدانند که اکنون سوریه تبدیل به گره گاهی شده است که اگر به دست غرب گشوده شود؛ زلزلهٔ شدید سیاسی دامن لبنان و عراق و ایران را خواهد گرفت که موج آن تا آسیای مرکزی و قفقاز خواهد رسید. بنابر این تمامی تلاش خود را بر روی سوریه متمرکز نموده است.  حال بهتر است که چند خبر کوتاه را کنار هم بگذاریم و ببینیم که چه ارتباطی میتوانند داشته باشند؟

۱- تمرکز و تحرکات و انتقالا نیروهای آمریکایی و اروپایی در خلیج فارس و کشورهای منطقه.
۲- مانورهای نظامی ارتش و سپاه.
۳- مانور نظامی شبیه سازی شدهٔ نیروهای آبی خاکی آمریکا و چند کشور اروپایی و کانادا و اظهار این مطلب که نیروهای شرکت کننده در این مانور به کشورهای حوزهٔ خلیج فارس منتقل خواهند شد ( تعداد نفرات : ۲۰ هزار).
۴- اظهارات ضد جنگ رئیس جمهوری فرانسه که تا دوماه پیش؛ مواضعی ظاهراً جنگ طلبانه داشت و هر زمان که صداهای دیگر ساکت میشدند؛ صدای او همچنان طنین انداز بود.
۵- نجات عده ای از ایرانیان از دست دزدان دریایی توسط نیروی دریایی آمریکا.
۶- نجات ماهیگیران ایرانی توسط نیروی دریایی آمریکا در خلیج فارس.
۶- تشدید فعالیتهای روسیه و چین.
۷- خبر نیمه نهایی و مبهم در رابطه با مجاهدین خلق و موساد و قتلهای اتمی.

از نظر من دولت اوباما با اینکه در حال سازماندهی یک جنگ همه جانبه است؛ اما بیشتر متمایل به حل مشکلات از طریق تغییر رفتار رژیم اسلامی است و در مرحلهٔ کنونی گفتگوهای دامنه دار و وسیعی میان رژیم اسلامی و آمریکا و اروپا؛ به طور مستقیم و غیر مستقیم در جریان است و انحلال سازمان مجاهدین خلق یکی از خواسته های رژیم خامنه ای است. به همین دلیل هم این آمریکا است که این بار سنگین را به دوش میکشد و گرنه مراکز اطلاعاتی اروپا نیز از آنچه که در جریات قتلهای اتمی گذشته است؛ خبر دارند؛ اما سازمان مجاهدین را از لیست سیاه « تروریستی» خود خارج ساخته اند بنا بر این نقش دلالی و معاملهٔ مجاهدین خلق به آمریکا سپرده شده است؛ از سوی دیگر نه اروپا و نه آمریکا به سازمانی ایدئولوژیک مانند مجاهدین خلق به جز استفاده به عنوان اهرم فشار نیاز ندارند. اظهارات سارکوزی و سخنگوی دولت انگلیس و همچنین سخنان غیر جنگی اخیرآقای اوباما و اظهارات آقای ناتانیاهو مبنی بر « چرند» نامیدن اظهار نظرهای جنگی و ضد جنگی محافل و مقامات اسرائیلی و دعوت کردن به سکوت؛ ظاهراً نشانگر  گفتگو و مذاکرت تنگا تنگی است که هم اکنون در جریان است و نیاز به فروکش تنشهای لفظی دارد.مذاکراتی که اکنون در جریان هستند؛ از نوع مذاکرات گذشته نیستند و هدف تعیین تکلیف نهایی را بر عهده دارند. اگر رژیم دست به عقب نشینی بزند؛ باید دست به یک تغییر ساختاری بزند و یا اینکه منتظر همان چیزی باشد که اکنون رژیم اسد با آن روبرو است. اما اگر این معامله انجام نگیرد ایران فردا به احتمال زیاد سه جزیرهٔ تنب کوچک و بزرگ و ابو موسی را در جغرافیای خود نخواهد داشت.

درسهایی که باید گرفت :

هر نیرویی که چشم انتظار ورود چکمه پوشان غربی به سرزمینشان هستند تا در سایهٔ چکمه های آنان؛ « منطقهٔ سبز» تشکیل شود و رفراندوم کذایی به راه انداخته شده و از طرف چکمه پوشان مدیریت شود. باید از تاریخچهٔ سازمان مجاهدین درس بیاموزند. زیرا در فرداهای آینده؛ آنان نیز به معرض فروش گذاشته شده و مانند « آدامس جویده شده» بر زمین تف خواهند شد.

کژدم

۱۳۹۰ بهمن ۱۹, چهارشنبه

صفحه ای برای بحث آزاد در بارهٔ دموکراسی

دیر زمانی است که در جوامع مختلف انسانی که در گروههای خاصی به نام « ملت» با تعریف سرزمینی و ساختار اجتماعی و اقتصادی و سیاسی خاصی که آنرا کشور میخوانیم مورد بحث قرار گرفته و این بحثها و جدلها همچنان ادامه دارند.
این صفحه را با این هدف باز میکنم که یاران و همرزمان و تمامی علاقه مندان به مسائل سیاسی؛ بتوانیم به صورت یک « کار گروه» که چه بسا از نظر سیاسی نیز هم نظر نباشیم؛ نظرات و برداشتهای گوناگون و همچنین نتایج مطالعات خود را با همدیگر مبادله نماییم تا بتوانیم از همدیگر یاد بگیریم و دانش سیاسی خود را بارورتر سازیم. منتظر نظرات همهٔ طرفداران و منتقدان « اندیشهٔ سیاسی دموکراسی» هستم.

با سپاس

کژدم

۱۳۹۰ بهمن ۱۷, دوشنبه

شرایط جنگی در اطراف ایران و سوریه

چند روزی است که مقاله های تحلیلی کمتری مینویسم ؛ این امر چند دلیل خاص داشته است که یکی از آنها گشودن صفحهٔ بحث آزاد بود که بسیار هم مفید بود؛ دلیل دوم این است که جنبش « شبه سیاسی و  منتظر امام زمانی ( منتظران ناتو) و ظاهراً دموکراسی خواهی ایران» همچنان در خواب است و سر بر بالش ناز نهاده و در رویای شیرین « منطقهٔ سبز» به سر میبرد. بنابر این در این جبهه خبری نیست. دلیل دیگر؛ مطالعهٔ دقیقتر آنچیزی است که در اطراف سوریه و ایران میگذرد؛ تا بتوانم گزارش بهتر و جامع تری در این رابطه منتشر کنم.

آرایش نظامی اطراف ایران و سوریه:

از زمانی که آخرین نفرات نیروهای آمریکایی عراق را ترک کرده اند؛ هیچ گزارشی مبنی بر اینکه این نیروها به پایگاه های خود در اروپا و یا آمریکا باز گشته باشند؛ منتشر نشده است. تمامی این نیروها به کشور اردن؛ اسرائیل و دبی و قطر و عربستان سعودی و یمن منتقل شده اند و در روزهای اخیر نیز آمریکا و فرانسه و انگلستان؛ به تقویت حضور دریایی سنگین خود در خلیج فارس پرداخته اند. به جز تقسیم و انتقال نیروهای آمریکایی مستقر در عراق به کشورهای عربی؛ حدود ۹۰۰۰ نفر دیگر ازنیروهای آمریکایی به اسرائیل انتقال یافته و مدت ماموریت آنها حد اقل به مدت یک سال؛ تعریف شده است. در روزهای اخیر نیز بیش از ۴۰۰۰ نفر از نیروهای ویژهٔ آمریکایی به یمن و سلطان نشین عمّان انتقال یافته اند و آمریکا در صدد ایجاد یک پایگاه نظامی شناور در خلیج فارس است.
از سوی دیگر روسیه نیز علاوه بر سه ناو جنگی که پیشتر در اطراف سوریه مستقر ساخته بود؛ اینک بخشی از نیروهای ویژهٔ واکنش سریع خود را طبق قرارداد دفاع از دمشق؛ به دریای سرخ منتقل ساخته است. حرکت اخیر روسیه در وتو کردن قطعنامهٔ تعدیل شدهٔ ( این پیشنویس دو بار تعدیل شده بود) پیشنهادی کشورهای عربی به شورای امنیت  نیز به طور روشن نشان میدهد که آنچه که پیشتر در تحلیل هایم گفته بودم کاملاً درست بوده است و کشورهای غربی هیچ نوع سهم اضافی درخواستی روسها را نپذیرفته اند.
روسها بعد از فروپاشی امپراتوری روسیه (تحت نام اتحاد جماهیر شوروی)؛ بسیاری از مناطق نفوذ خود را از دست داده اند. روند این « از دست دادنها» با فروپاشی یوگسلاوی آغاز گردید و با لبنان(خروج سوریه از لبنان) و سقوط رژیم صدام در عراق و در بهار عربی؛ با از دست دادن تونس و لیبی  ادامه یافت و اکنون فاز نهایی آن با از دست دادن سوریه و متعاقب آن ایران در حال اجرا است. روسها در تمامی طول  «روند از دست دادن ها» همیشه یک گام عقب تر از غرب بوده اند و تنها معاملهٔ بزرگی که در این سالیان دراز میتوان آنرا موفقیتی هر چند ناچیز به شمار آورد؛ اشغال دوبارهٔ « اوستیای جنوبی» بوده است. اما روسها هنوز نمیتوانند باور کنند که بازی تمام شده است و همچنان به بازی «رولت روسی» ادامه میدهند. روسها میدانند که با حمایتهای پیگیر خود از دو حاکمیت ورشکستهٔ « جمهوری اسلامی ایران» و رژیم بشار اسد؛ در حال پی ریزی یک نفرت عمومی سازمانیافته از سوی دو ملت « ایران» و « سوریه» بر علیه خود هستند و حتی آنچه که میتواند به عنوان زیربنای پی ریزی روابط نوینی با این دو ملت در آینده باشد را نیز ویران میکنند ( نتیجهٔ نهایی رولت روسی همیشه مرگ بوده است). روسها نیک میدانند که با از دست دادن حوزه های نفوذ خود در سوریه و ایران؛ باید با حاکمیت دموکراتیک ایران فردا؛ از موضع بسیار ضعیفتری برخورد نمایند و آنچه که در حوزهٔ دریای خزر به خاطر بی لیاقتی ها و نوکر صفتی های رژیم اسلامی حاکم بر ایران؛ به سرزمین ما تحمیل کرده اند را نیز از دست خواهند داد و ما با دست بسیار بازتری میتوانیم با روسیهٔ ضعیف شده برخورد کنیم و منافع ملی خود را که توسط « فتحعلی خامنه ای» به روسها واگذار شده اند را دوباره باز پس گیریم. روسها میدانند که گورستان ایرانیان باستان(نیاکان ما) در ۳۰ کیلومتری مسکو همچنان فرزندان خود را میخوانند. اما روسها در چنان موضعی قرار ندارند که بازی را بیش از این به پیش برند و اعزام نیروها به دریای سرخ و مدیترانه از حد یک « بلوف عملی» فراتر نخواهد رفت.
تبلیغات وسیعی که چه از طرف روسها و چه از طرف بعضی منابع غربی به عنوان « ریسکهای جنگ بر علیه رژیم اسلامی» در بوق و کرنا دمیده میشوند؛ هدفهای دوگانه ای را دنبال میکنند که از طرف روسها؛ و رژیم اسلامی برای ترسانیدن ملل کشورهای غربی ( دیپلماسی عمومی)؛ برای جلوگیری از حملهٔ احتمالی میباشد؛ و از طرف غرب نیز برای گوشزد کردن به کشورهای عربی؛ به خاطر ترسانیدن و تشویق آنها برای « شل کردن سر کیسه» برای تامین هزینه های گزاف این جنگ است ( از قبیل خرید هر چه بیشتر تسلیحات و پرداختن حقوق نیروهای غربی و هزینه های استفاده از ماشین آلات پیشرفتهٔ جنگی غرب).
در تحلیلهای پیشین همیشه متذکر شده ام که جنگ بر علیه ایران؛ پیش از پایان مسئلهٔ سوریه و لبنان؛ انجام نخواهد شد؛ اما گویا رژیم اسلامی که مرگ حتمی خود را بعد از سقوط بشار اسد و حزب الله لبنان؛ بسیار نزدیک میبیند؛ چه بسا برای بغرنج تر نمودن معادله؛ و به تحریک روسها و چین؛ مایل باشد که جنگی پیشرس را آغاز نماید. اگر چنین جنگی آغاز شود؛ تنها به امید گسترش جبهه های نبرد خواهد بود تا نیروهای غرب را به پراکندگی دچار سازند؛ اما آرایش نظامی در اطراف لبنان و وجود نیروهای «جنبش ۱۴ مارس» در درون  آن و گشوده شدن سریع مرزهای اردن به روی نیروهای عربستان سعودی؛ میتواند بسیار سریعتر از آنچه که پیش بینی میشود؛ مسئلهٔ لبنان و سوریه را حل نموده و بحران به درون عراق و برای سرنگونی حکومت شیعی عراق؛ بسط یابد.
اما نگرانیهای چین برای حفظ اقتصاد بزرگ خود؛ بسیار بیشتر از آن است که بخواهد بیش از آنچه که « نبرد دیپلماتیک» نامیده میشود؛ فراتر رود. چین تاکنون به جز در دریای چین؛ تجربهٔ گسترش نیروی نظامی نداشته است و بیشتر مناطق تحت نفوذ سیاسی اش نیز در مناطق همجوار چین بوده است. لذا حد اکثر نقشی که چین میتواند بازی کند؛ نقش « لجیستیکی» در کنار روسیه میباشد و تا کنون نیز چنین بوده است و به تنهایی کاری در خور توجه انجام نداده است.
اکنون با حرکت اخیر  روسیه و چین در سازمان ملل؛ شاهد فرو کش کردن گفتگوهای دیپلماتیک میان قدرتهای غربی و روسیه خواهیم بود و کشورهای غربی به سوی برداشتن گامهای نهایی بدون در نظر گرفتن روسیه؛ به سوی سرنگونی رژیم بشار اسد و جمهوری اسلامی خواهند بود.

کژدم