۱۳۹۰ خرداد ۱۲, پنجشنبه

اپوزیسیون سوریه و نقش ترکهای عثمانی

نخستین گرد همایی گروههای اپوزیسیون سوریه در شهر « آنتالیا»ی ترکیه؛ بیانگر چندین مسئلهٔ بسیار مهم است که سعی دارم در این مقالهٔ کوتاه به آنها اشاره کنم.

پایان سیاست « ملچ مولوچ» کشورهای غربی :

همانگونه که پیشتر در مقالهٔ « سوریه نگاهی دیگر...» گفته ام : ( کشورهای غربی تا زمانی که نتوانند در کنترل بحران سوریه نقشی داشته باشند؛ به صورت جدی وارد عمل نخواهند شد و ترجیح خواهند داد که «دشمن دوست داشتنی» همچنان در قدرت باقی بماند. سیاست «ملچ مولوچ» تا زمانی ادامه خواهد یافت که نیروهای اپوزیسیون سوریه اهداف سیاسی برون مرزی خود را آشکار سازند و اکنون تمامی قدرتهای منطقه و همچنین کشورهای غربی در حال تلاش برای ارتباط گیری و تاثیر گذاری بر جنبش مردم سوریه و جهت دادن به آن هستند و تا این روند به پایان نرسد به غیر از «ملچ مولوچ» صدایی به گوش نخواهد رسید).
گویا دوران سیاست « ملچ مولوچ» به پایان رسیده است. اکنون تمامی گروههای اپوزیسیون سوریه یا دوباره جان گرفته اند و یا اینکه در همین اواخر و در طی مبارزات شکل گرفته اند و به هر حال هر چند ناپخته و ناسنجیده؛ هرکدام حرفی برای گفتن دارند. تنها ۱۳ حزب از کردستان سوریه این نشست را به خاطر میهمانداری ترکیه تحریم کرده اند و خدا میداند که چند حزب دیگر در حال ساخته و پرداخته شدن هستند؟! اما با تمامی احوال بعد از ۴۲ سال اختناق مطلق؛ شروع بسیار خوبی است. شاید حتی بتوان گفت که  وضعشان از « ایرانیان» بهتر است و حد اقل این فهم وشعور را دارند که از فرصتها استفاده کرده و دور همدیگر جمع شوند و ببینند که چه میخواهند. البته این گونه احزاب رفته رفته با چشیدن مزهٔ پیروزی به هم خواهند پیوست و متراکم تر خواهند شد. برخلاف آنکه ما با چند حزب و گروه شروع کردیم و بعد از هر شکست و بن بست چند گروه و حزب از شکم احزاب موجود بیرون آمدند و اکنون چندین عدد کومه له داریم و چند تا هم حزب دموکرات کردستان داریم و چندین گروه فدایی داریم و انواع و اقسام سبزهای اینوری و آنوری و حتی هر گویندهٔ تلویزیون هم برای خودش یک حزب است و عده ای گدا گودول را دور خودش جمع کرده است و  این وسط... خوش به حال آسیّد علی؛ و من به شما قول شرف میدهم که جمهوری ننگین اسلامی عاشق چنین اپوزیسیونی است. امّا در سوی دیگر مردان مرد و شیرزنانی داریم که همچون پولاد آبدیده شده اند و مانند آتشفشانی خاموشند و در سکوتی معنی دار « مدعیان رهبری اپوزیسیون را رصد میکنند» و از خوان های سرکوب و زندان و شکنجه و فریب نامردان فریبکار گذشته اند و منتظر شنیدن نظراتی هستند که جنبش آزادیخواهی را با رهنمودهای عملی به پیروزی برسانند و دیگر فریب سراب را نخواهند خورد.
باری ... اکنون جنبش رهایی بخش مردم سوریه در مقطعی بسیار پیچیده قرار دارد که پیچیدگی آن به خاطر عواملی است که بر میشمارم.
۱- ترکیه به عنوان میزبان این نشست؛ اهدافی را دنبال میکند که هیچگونه کمکی به  جنبش رهایی بخش مردم سوریه را مد نظر قرار نمیدهد. زیرا اهداف ترکهای عثمانی را در کلّ میتوان در استراتژی « کنترل بحران منطقه ای ناشی از سقوط اسد» خلاصه نمود. لذا ترکیه پتانسیل آنرا دارد که  در صورت  استشمام بوی یک خطر غیر قابل کنترل؛ تمامی اطلاعات مربوط به نیروهای شرکت کننده در این نشست را در اختیار رژیم اسد و یا رژیم اسلامی حاکم بر ایران قرار دهد. به همین لحاظ بهتر است که اهدافی را که ترکهای عثمانی دنبال میکنند بشناسیم. این اهداف از نظر من به قرار زیر میباشند :
الف : شناسایی گروهها و احزاب و اندیشه های سیاسی آنان برای « پالایش در اتاقهای فکری استراتژیستهای حکومت» در جهت طراحی سیاستهای جاری و آیندهٔ حکومت در نوع معامله با حکومت آیندهٔ سوریه.
ب : شناسایی گروههایی که اندیشه های سیاسی  آنها میتواند در جهت منافع استراتژیک ترکیه بوده و یا خطرات کمتری برای ترکیه دارند و شروع معاملات سیاسی با این گروهها و ایجاد اختلاف در میان آنان و سایر گروههای پر خطر.
پ : ردیابی و شناسایی تمامی خطوط ارتباطی و رهبران پنهان گروههای اپوزیسیون برای وارد آوردن فشارهای امنیتی و سیاسی بر آنان.
ت : ترکیه از این نظر که با مشکل کردستان روبرو میباشد؛ طبیعتاً سعی در تضعیف شدید گروههای کرد سوریه خواهد داشت و یا حد اقل اینکه برای ارعاب و تطمیع برخی از آنها خواهد کوشید تا موجبات اتحاد پایدار میان آنان را تضعیف نماید.
ث : ترکیه خواهد کوشید به طرق گوناگون با برخی از حلقه های ضعیف جنبش رهایی بخش سوریه روابط حسنه (به نفع ترکهای عثمانی) برقرار نموده و از طریق آنها در ادامهٔ راه سنگ اندازی کند.
ج : ترکیه خواهد کوشید تا با بازی دوگانه منافع رژیم اسلامی حاکم بر ایران را نیز مورد توجه قرار دهد و از این طریق نیز امتیازات گوناگونی از طرف شکست خورده ( رژیم اسلامی ایران) خواهد گرفت.

۲- کشورهای اروپایی و آمریکا در جریان این نشست خواهد کوشید نیروهای گوناگون را از نظر اندیشه های سیاسی و توانایی و پختگی عملی  مورد شناسایی قرار داده و آنها را تعریف کنند و نهایتاً بر اساس کلاسه بندی های خود تصمیم خواهند گرفت که چگونه رفتار خود را تنظیم نمایند. البته تمامی این تحلیلها و کلاسه بندیها و نوع رفتار اتخاذی این کشورها از فیلتر استراتژی منطقه ای و جهانی آنها خواهد گذشت و طبعاً روند کوتاه مدتی نخواهد بود.

۳- رژیم اسلامی ایران به خاطر اینکه در طرف دشمن مردم سوریه قرار گرفته است؛ لذا توانایی شرکت مستقیم در فرایند گفتگوها و نتایج آن را نخواهد داشت و در نتیجه خواهد کوشید که از راههایی از قبیل شناسایی و ترور افراد موثر در اپوزیسیون و فشار بر کردستان عراق و یا فشار بر ترکیه و یا التماس به روسها و چین؛ مقاصد خویش را پیش برد. رژیم اسلامی حاکم بر ایران  در این راه باید هزینه ها و ریسکهای زیادی را بپذیرد که در آینده میتوانند مشکلات بزرگی را برایشان پدید آورند. مگر آنکه از سیاست «هرچه بادا باد» و « آب که از سر گذشت چه یک وجب و چه دو وجب » پیروی کنند. در همین شرایط کنونی نیز رژیم اسلامی حاکم بر ایران و اعوان و انصار رژیم اسد در لبنان؛ مسیحیان سوریه را از طریق مسیحیان لبنان و دروزیهای سوریه را با فشار آوردن به دروزیهای لبنان ( جنبلاط) از صحنهٔ مبارزات دور نگاه داشته اند؛ که البته چنین نخواهد ماند و با پیشرفت جنبش مردم سوریه و تغییر دادن سطوح مبارزاتی؛ و وارد شدن جنبش از فاز تظاهرات پرتلفات خیابانی؛ به مرحلهٔ نظامی توازن قدرت  میان رژیم اسد و آزادیخواهان تغییر خواهد کرد.

۴- کشورهای حوزهٔ خلیج فارس و عربستان سعودی ؛ در حال برداشتن گامهای نخستین هستند تا به معادلهٔ نبرد سوریه بپیوندند و  در صورت باز شدن مرزهای اردن به روی ارتش عربستان سعودی و استقرار آنها در خاک اردن و در مرزهای لبنان؛ حزب الله لبنان در موضع ضعف دوچندان قرار گرفته و آنهایی هم که از طریق ارعاب توسط حزب الله لبنان سکوت کرده بودند نیز به جبههٔ مخالف خواهند پیوست و چه بسا کار به جایی برسد که حزب الله لبنان بدون شلیک حتی یک موشک؛ تسلیم شود تا بتواند شیعیان لبنان را از زیر تیغ بیرون آورد.

۵- نقش اسرائیل تاکنون نقشی منفی بوده است و با اینکه ظاهراً سکوت کرده است ولی  مرزهای جولان را به روی پناهندگان احتمالی سوریه بسته است. از سوی دیگر اسرائیل میداند که نتیجهٔ حاصل از بهار عربی چندان به نفع آنها نیست. آنها نیک میدانند که بعد از نبرد ۱۹۷۳ حتی یک گلوله هم در مرزهای مشترک سوریه و اسرائیل شلیک نشده است. اسرائیل به خوبی میداند که بوجود آمدن « خاور میانهٔ بزرگ» از درون شکم بهار عربی؛ بالاخره آنها را به قول خودشان وادار به « گذشتهای دردناک» خواهد نمود؛ که همگی آنرا به نام « بازگشت به مرزهای پیش از نبرد شش روزه» میشناسیم. لذا اسرائیل نه به طور علنی؛ بلکه به طور مخفیانه وجود رژیم اسد و حتی وجود « حزب الله لبنان» در همسایگی خود را به « بهار عربی» ترجیح میدهد. اما به خاطر پنهان داشتن تمایلات خود؛ خواهد توانست با شرایط به وجود آمده  در آینده از در آشتی در آید.

اینها مشکلات و پیچیدگی های راهی است که جنبش رهایی بخش سوریه با آنها دست به گریبان است و باید به عنوان یک بازیگر ورزیده با آنها دست و پنجه نرم کند و پاسخهای درستی برای هر یک از این سوالات پیدا کند.

کژدم 

۲ نظر:

  1. برا گیان:
    تجزیه و تحلیل های بسیار جالب شما رو میخونم و دوست دارم ولی نمیدونم چرا معمولا اشتباه پیش بینی میکنی.

    پاسخحذف
  2. یار ناشناس

    سر چاوه کانم حاتی

    هر کجا که اشتباه است؛ نشان از محدود بودن اطلاعاتی است که دارم. و بسیار خرسند خواهم بود که مورد نقد گزنده قرار گیرم.

    به ژی

    پاسخحذف